نتایح جستجو
-
مشاعرۀ سنّتی
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت از سمک تا به سمایش کشش لیلی بود -
مشاعرۀ سنّتی
در ان چمن که بتان دست عاشقان گیرند گرت ز دست براید نگر من باشی -
// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل قبول کرد بجان هر سخن که جانان گفت:gol:- nichol
- ارسال #990
- تالار: اشعار و صنايع شعری
-
مشاعرۀ سنّتی
تو مگر بر لب ابی به هوس بنشینی ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی -
مشاعرۀ سنّتی
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها -
مشاعرۀ سنّتی
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ عشق بازان چنین مستحق هجرانند -
-
مشاعرۀ سنّتی
تا شدم حلقه بگوش در میخانهی عشق هردم از نو غمی اید به مبارک بادم -
مشاعرۀ سنّتی
تا شدم حلقه بگوش در میخانهی عشق هردم از نو غمی اید به مبارک بادم -
مشاعرۀ سنّتی
تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت همت در این عمل طلب از می فروش کن -
مشاعرۀ سنّتی
یارب به که بتوان گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود ان شاهد هر جایی -
مشاعرۀ سنّتی
دوام عیش و تنعم نه شیوه ی عشق است اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی -
مشاعرۀ سنّتی
اهل ناز و کام را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی -
مشاعرۀ سنّتی
از رنج کشیدن ادمی حر گردد قطره چو کشد حبس صدف در گردد گر مال نماند سر بماناد به جای پیمانه چو شد تهی دگر پر گردد -
مشاعرۀ سنّتی
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار میداندت وظیفه تقاضا چه حاجتست -
مشاعرۀ سنّتی
تنم از واسطه ی دوری دلبر بگداخت جانم از اتش مهر رخ جانانه بسوخت -
مشاعرۀ سنّتی
من ندانستم از اول که تو بی مهر ووفایی عهد نابستن از ان به که ببندی و نپایی -
مشاعرۀ سنّتی
من ندانستم از اول که تو بی مهر ووفایی عهد نابستن از ان به که ببندی و نپایی -
مشروب میخورید یا نه ؟؟ چرا؟؟
من می نه ز بهر تنگدستی نخورم یا از غم رسوایی و مستی نخورم من می ز برای خوشدلی می خوردم اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم- nichol
- ارسال #182
- تالار: گفتگوی آزاد
-
مشاعرۀ سنّتی
ما عشق و وفارا زتو اموخته ایم ای زندگی و مرگ تو اموختنی