آخرین تکه ی قلبم را به پروانه ای دادم که رنگ پرهایش سوی دیدن را از من گرفت ، به او دادم چون از تمامی چیزهای دور و برم پاکتر بود ، حتی آبی تر از حوض آبی کلبه ی تنهایی ام
از زرتشت پرسیدند؛زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
گفت 4 اصل:
1-دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2-دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
3-دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم
4-دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم
با خيال تو گفتگو كردم
آه،
با آئينه گفتگو دارم...
آفتابي كه در گلوي من است
آسمان را به وجد آوردست...
كلماتم به عشق آغشته است
بشنويدم كه بوي او دارم...
مست ، مستم
بهوش باش امشب
آه ديگر چه آرزو دارم...!
زندگی دفتری از خاطره هاست... یک نفر در دل شب, یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی ها, یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد...
ما همه همسفریم