نتایح جستجو

عشق میگوید به گوشم پست پست صید بودن خوشتر از صیادی است

زندگی بوئیدن یک غنچه گل بر سر کوچه خواب

زندگی بوئیدن یک غنچه , گل بر سر کوچه خواب

زندگی میگذرد و هر کس از پی آرزوئی در این کهنه سرا پوید راه , و چه خوشبخت آنکس که راه از سر عشق میپوید و چنان مست و ظریف , دور از این جوش و خروش , میرود تا بر دوست , میرود تا بزند جامی از لب گلناری دوست , عشق چیزیست , مثل یک غنچه گل ( که در آن شوق شکفتن جاریست) مثل یک کودک زیبا وظریف که...

حل شد عزیز ممنون

ممنون دوست عزیز حل شد

نه منتظر جواب ایشون هستم

salam

دوست عزیز این پیامها را همه میتونند ببیند یا نه

سلام لطف تو همیشه در فزون باد

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آنشب که خود در میان غزلها بمیرد گروهی بر آنند که این مرغشیدا کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد...

زندگی میگذرد و هر کس از پی آرزوئی در این کهنه سرا پوید راه , و چه خوشبخت آنکس که راه از سر عشق میپوید و چنان مست و ظریف , دور از این جوش و خروش , میرود تا بر دوست , میرود تا بزند جامی از لب گلناری دوست , عشق چیزیست , مثل یک غنچه گل ( که در آن شوق شکفتن جاریست) مثل یک کودک زیبا وظریف که در...

قصه شیرین مهرورزان زمان های کهن هرگز از خویش نگفتند سخن که در آنجا که تویی بر نیاید دگر آواز از من ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد هر چه میل دل دوست بپذیریم به جان هر چیز جز میل دل او بسپاریم به باد آه باز این دل سرگشته من یاد ‌آن قصه شیرین افتاد بیستون بود وتمنای دو دوست آزمون بود و...

نه مرادم ٬ نه مریدم ٬نه پیامم ٬ نه کلامم٬نه سلامم ٬نه علیکم ٬نه سپیدم ٬ نه سیاهم ٬ نه چنانم که تو گویی ٬ نه چنینم که تو خوانی ٬ نه آنگونه که گفتند و شنیدی ٬ نه سمائم ٬ نه زمینم ٬ نه به زنجیر کسی بسته و برده دینم ٬نه سرابم ٬ نه برای دل تنهایی تو جام شرابم ٬نه گرفتار و اسیرم ٬نه حقیرم ٬ نه فرستاده...

زندگی گم شدن پی در پی, گر بخواهی بسر منزل مقصود رسی از : حافظانه

سلام پیامهای ارسالی اینج خصوصی هیت یا قبال دید عمومه

آدمهای بزرگ در باره ایده ها سخن میگویند آدمهای متوسط در باره چیزها سخن میگویند آدذمهای کوچک پشت سر دیگران سخن میگویند

[IMG]

صحبت چلچله ها را با صبح بغض پاينده هستي را در گندم زار گردش رنگ و طراوت را در گونه گل همه را ميشنوم مي بينم