نتایح جستجو

اینجا زمین است زمین گرد است! توایی که مرا دور زدی.....فردا به خودم خواهی رسید!!!!!!!.....حال و روزت دیدنی است

چه بی تابانه می خواهمت ای که دوریت ازمون سخت زنده به گوری است

مادرم میگفت:عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما حالا هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم

اسرار خویش را به کسی مگوی زیرا سینه ای که در حفظ راز خود به ستوه اید از سینه ی دیگران نباید انتظار امانت داشت

من رقص دختران هندی را از نماز والدینم بیشتر دوست دارم زیرا انان با عشق می رقصند و اینان به عادت عبادت میکنند

شاید قشتگترین دیالوگ دنیا ان جاست که پدر ژپتو به پینوکیو گفت: پینوکیو....چوبی بمان.ادم ها سنگی اند.دنیایشان قشنگ نیست ....

دکتر علي شريعتي : در عجبم از مردمي که خود زير شلاق ظلم و ستم زندگي مي کنند، و بر حسيني مي گريند که آزادانه زيست و آزادانه مرد

از خداوند چیزی برایت میخواهم که جز خدا در باور هیچ کس نگنجد....دکتر شریعتی

تمام عمر بستیم و شکستیم به جز بار پشیمانی نبستیم جوانی را سفر کردیم تا مرگ نفهمیدیم به دنبال چه هستیم عجب اشفته بازاریست دنیا میان انچه باید باشد و نیست عجب فرسوده دیواریست دنیا عجب خواب پریشانی است دنیا....

E- mail... از طرف خدا امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می کردم؛و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه،نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.وقتی داشتی این طرف و آن...

و من مضطرب و دل نگران به تو گفتم که پر از تشویشم چه شود آخر کار و تو گفتی آرام که خدا هست کریم پاسخی نرم و لطیف که به من داد یک آرامش شیرین و عجیب

دهانتان را به اندازه ای باز کنید که حرف در دهانتان نگذارند....

نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ، می گویند حساسیت فصلی است ، آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم .

تمام عمر بستیم و شکستیم به جز بار پشیمانی نبستیم جوانی را سفر کردیم تا مرگ نفهمیدیم به دنبال چه هستیم عجب اشفته بازاریست دنیا میان انچه باید باشد و نیست عجب فرسوده دیواریست دنیا عجب خواب پریشانی است دنیا....

هنگامي که خدا انسان را اندازه مي گيرد متر را دور "قلبش " مي گذارد نه دور سرش

بخشش آن نيست که چيزي به من بدهي که من از تو بيشتر به آن نياز دارم، بلکه آن است که چيزي را به من ببخشي که خودت بيشتر از من به آن احتياج داري. جبران خليل جبران

خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری لحظه های كاغذی را، روز و شب تكرار كردن خاطرات بایگانی، زندگیهای اداری آفتاب زرد و غمگین، پله های رو به پایین سقفهای سرد و سنگین، آسمانهای اجاری با نگاهی سرشكسته، چشمهای پینه بسته خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری...

من تو را ای عشق از کف داده ام هم خودم را هم تو را گم کرده ام ان من عاشق من دیوانه را من نمی دانم کجا گم کرده ام من نشانی های خود را می دهم یک نفر باید مرا پیدا کند یک نفر باید که با طوفان عشق برکه ی خشکیده را دریا کند

اره موافقم که به قول صادقی همه حرف خوب بلدن اما.... من نمیگم چشم و گوش بسته حرف بزرگان رو قبول دارم اصن اکثر اوقات نیفهمم چی میگن اما با خوندن جملات و کتاباشون فقط این تجربه رو کسب میکنم که از زوایای مختلف بتونم به یه موضوع نگاه کنم

عجیب است دریا ، همین که غرقش میشوی پس میزند تو را ، مثل تو !