نتایح جستجو

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام اومدم سحری بووووووووووووووووووووس

سلاااااااااااااااااااااااااااااام بووووووووووووووووووس

سلام خوبی؟ کجایی نیستی؟!

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام بالاخره تونستم بیام نمیشد بیام باشگاه خوبیییییییییییییییییی بووووووووووووووووووووووس دلم برات تنگیده بود نگفتی اسمتو که؟!

خواهش ...قابل شما رو نداشت:redface: لازم نیست من هر وقت شعری چیزی میذارم که بخوای جبران کنی!! مراقب خودت باش :gol:

اُه چقدر بده من هر وقت میام تو رفتی!!

سلام حالت خوبه؟ اره اون نوشته کنار دریا از خودم بود...قابلی نداشت:redface: الان چطوری راستی اسمت چیه ؟! :gol:

خوندم عزیزم...زیبا بود و تلخ... مراقب خودت باش بوس بوس :gol::gol::gol: http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=48421&page=190

روح محبوبم بيا ،بگذار برويم به سوي عشقي كه مارا فرا مي خواند به پرواز دراييم، چرا انتظار مي كشيم؟ بگذار فورا رهسپار شويم و خود را در قلب خداوند گم كنيم و با عشق او سرمست شويم بگذار از قلب خداوند كليد تمام گنج ها ي جهان را برباييم و هم اكنون در راه او قرار گيريم

وصف یک لحظه کنار دریا فاصله ای نیست گویی پیوندی همیشگی است در بیکران دور یکی وسیع و بلند وآن دیگری آرام و عمیق دستانم را دراز می کنم راهی تا ابرها نمانده در سایه پیوند آسمان و دریا

ماه من! غصه اگر هست بگو تا باشد! معني خوشبختي ، بودن اندوه است...! اين همه غصه و غم ، اين همه شادي و شور چه بخواهي و چه نه! ميوه يک باغند. همه را با هم و با عشق بچين... ولي از ياد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاري است پر از ياد خدا! و در آن باز کسي با صدایی آرام و مطمئن مي خواند که خدا هست ،خدا هست...

[IMG]

[IMG]

[IMG][IMG][IMG]

[IMG][IMG][IMG] [IMG][IMG] [IMG]

....[IMG]

ماه من ، غصه چرا ؟! آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد ! یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت ! بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت ، تا بگوید...

ماه من ، غصه چرا ؟! آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد ! یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت ! بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت ،...

ماه من ، غصه چرا ؟! آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد ! یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت ! بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت ،...

ممنون عزیز دلم چقدر مطالبت قشنگه!! خدا خواهرکوچولوتو واست حفظ کنه بوس [IMG]