نتایح جستجو

برق رفته است کبريت مي کشم و شمع را روشن مي کنم مبل و صندلي هستند ميز و ديوار و چيز هاي ديگر هم از تو اما فقط يک جاي خالي مانده است جاي خالي ِ دستت بر قاشق جاي خالي ِ پايت در کفش جاي خالي ِ حضورت در من از علیرضا روشن

دلتنگی خیابان شلوغی است که تو در میانه اش ایستاده باشی ببینی می آیند ببینی می روند و تو همچنان ایستاده باشی از علیرضا روشن

دستِ برگ را در دستِ باد دستِ ساحل را در دستِ آب می بینم و دست هایم در جیب به تو فکر می کنم از علیرضا روشن

وقتی می گویند نیست کاغذ را گفته باشند یا برق را فرق ندارد! من یاد تو می افتم از علیرضا روشن

دریا و کوه و آسمان را نه جایِ خالیِ تو را تماشا می کنم از علیرضا روشن

آنجا كه تو ايستاده اي هميشه پاييز است هميشه برگها ميريزند هميشه بادها خاك را بلند ميكنند و غم را مينشانند آنجا كه تو ايستاده اي من با تو هستم آدم ِ تنها خودش را «تو» خطاب ميكند! از علیرضا روشن

بهار که بیاید قبری میخرم عمیق ! و غم هایم را به خاک می دهم بهار که بیاید آینه ای می گذارم در برابر تمامی لبخند های زمین باشد که بخندی باشد که بخندیم ! 29 اسفند 93

خوش به حالت پیش خودت هستی از علیرضا روشن

تا باد را ببینند تکان‌تکان ِ پرده را نشان می‌دهم تا تو را ببینند جان ِ فرسوده‌ام را از علیرضا روشن

تابوت اگر دو مرده را جا میداشت من آنجا می بودم کنار تو ما بنده گان ناگزیریم اما حالا که هجران، پیشانی نوشت ِ مقدر ِ آدمی است این درخت که اینک تکیه گاه توست امروز منم این درخت که امروز منم فردا تابوتت بمانی درختت می شوم بمیری تابوتت ... از علیرضا روشن

به خودت نگیر شیشه ی پنجره! تمیزت می کنند که کوه را بی لکه ببینند و آسمان را بی چرک به خودت نگیر شیشه تمیزت می کنند که دیده نشوی. از علیرضا روشن

قصدت کشیدن ِ دو کوه است در کنار ِ هم اما دره نیز پدید می آید. از علیرضا روشن از کتاب کسره

بین ما دو فنجان چای سرد شده است از علیرضا روشن

در شعرهایِ من ممكن است ماه راه شود و كوه دريا اما درد كماكان همان است كه بود... از علیرضا روشن

ما شعر می گوییم ما که نمی توانیم زندگی کنیم ما شعر می گوییم ... از علیرضا روشن

کوجا رفتید باز غیبتون زد؟ :|

سلام مدیر گرامی ی تاپیک در تالار مشاهیر ایران با نام " علیرضا روشن" ایجاد کردم ممنون میشم تایید کنید :gol: سلام حذف نشده اگر واجد شرایط باشه توسط مدیران تایید و نمایش داده میشه.

سلام دوستان عزیز من شخصا به شعر های " علیرضا روشن" بسیار علاقه دارم و اینجا شعرهای ایشون به اشتراک گذاشته خواهد شد :gol:

ما شعر می گوییم ما که نمی توانیم زندگی کنیم ما شعر می گوییم ... علیرضا روشن

[IMG]