نتایح جستجو

  1. comudf

    سوزان یگانه

    بالاخره اینم تموم شد!
  2. comudf

    سوزان یگانه

    بپا روی قلب من پا نذاری یه شبی تو خواب منو جا نذاری بپا دزدا توی تاریکی دشت دلی رو که من بهت هدیه دادم یکدفه غارت نکنن بپا بینمون یه دیوار نکشن عکسمونو ننداذن تو روزنامه اسممونو ننویسن توی اون لیست سیاه بپا آدمایی که دل ندارن یا دارن اما دلاشون از...
  3. comudf

    سوزان یگانه

    پری (به پری کوچکی که نمیدانم حالا کجاست) پری ناز برفی خاتون شهر قصه بانوی فصل سرما غم تو دلش نشسته نگاش یه کوه درد مغرور و خیس و خسته حس میکنم که بغضش راه گلوشو بسته حرف دوست دارم رو از تو نگام می‏خونه اما دلش نمی‏خواد دیگه پیشم بمونه همش دعا...
  4. comudf

    سوزان یگانه

    خداحافظی میدونی امـــروز روز بـــــزرگیه! آخــه بـــاز وقــت خداحــافـــظـیه! با تو دنـیـا یـــه جـورایی آبی بود با تـو شـب، آسمـونم مـهـتابی بود با صدات آشنا بـودن زمـزمه هام نبـودی، ترانـه‏هـات بـودن بـاهـام با تو مهـربون بودن رنگ چشـام یاد هیچ کس رو نذاشـتن پیش...
  5. comudf

    سوزان یگانه

    خواب چرا هر وقت میخوابم تو رو تو خواب میبینم؟! چرا لبهای تو رو سرخ و بی تاب میبینم؟! چرا باز دلت میخواد منو زا براه کنی؟! تو میای به خواب من که آتیش به پا کنی؟! مثل روز اولت با همون موی سیات منو دنبال خودت میکشونی با نگات کجا میبری منو بگو از من...
  6. comudf

    سوزان یگانه

    من و من، با، تو و تو. یاد میگیرم من، باور ما شدنِ، دستمان را با تو. یاد میگیرم من، صبح و شب را باتو. و پس از این دیدار، من، نه، من، نه، که تو را، جای خود می بینم، در تب آینه ها. من، نه، من، نه، که تو را، جای خود میریزم،...
  7. comudf

    سوزان یگانه

    همه میگویند: این آینه ها، که تماشا گه توست، رنگ و رو رفته شدند! همه میگویند: این خاطره ها، که گذشت است زمانهای دراز، از تن حادثه شان، خسته و کهنه شدند! همه میگویند: ما پیر شدیم! تو بگو باور من، کی زمان، چهره ما را اینسان، پیرو فرتوت، در این...
  8. comudf

    سوزان یگانه

    باش تا باشم هی سوأل و هی سوأل هی دلم لبریز تفسیر محال هی خیالم رنگ رنگ از یادتو هی دلم در انتظار لحظۀ دیدار تو هی بهانه از نبودنهای تو هی هراسانم فراموشم کنی چون چراغی، با طلوع صبح خاموشم کنی هی تنم میلرزد اینجا نیستی سردم است و...
  9. comudf

    سوزان یگانه

    میسپارم نام بیرنگ تو را بر کاغذ میسپارد نام بیرنگ تو را، بر کاغذ. دست من حس تو را مینوشد آنچنان محو فروریختنی، که تن واژه به من می خندد. که سپید کاغذ، پر از خط خطی حس من است. اندکی تاب بیار، تا تو را رسم کنم. تا تو را نه بودن پیش تو را وصف کنم. وحشی کوچک...
  10. comudf

    سوزان یگانه

    صدا فریاد نه، باور ما، عشق پاک میخواهد. وقتی که عشق آمده باشد، هیچگاه، بودن صدا نمی خواهد.
  11. comudf

    سوزان یگانه

    راز مگو پنجره تا پنجره فاصله تا فاصله رفتم و مست آمدم، وای بر این حوصله. باز مرا مست کن، بی خبر از هست کن، بوی تو یک جام از، سِکر شراب سُله. وای سرم گیج رفت، باز شدی زلزله، آمدی و رد شدی، از پس این پنجره. چشم، تو را دیده باز. حس، تو را چیده باز...
  12. comudf

    سوزان یگانه

    همه فرصت ما همۀ فرصت تو، که کنارم باشی و خروشیدن تو، به هراس دل من. همۀ فرصت من، که کنارت باشم و شبی تا به سحر، با خیالی ساده، همۀ زندگیم را به تو تقدیم کنم. همۀ فرصت ما: تلفن بود و صدای تو، که می گفت: سلام.
  13. comudf

    سوزان یگانه

    فقط یک آرزو اگر آواز می خوانم، اگر اندوه، از چشمان من پیداست، اگر راه گلویم را گرفته، بغض پنهانی، اگر دریا نه یک رودم، به سمت خود پریشانی، اگر باران ندارم، ابر بی بارم، اگر دیوانه ام، مستم، فقط یک آرزو دارم، بدانی: "دوستت دارم"
  14. comudf

    سوزان یگانه

    سکوت که میکنی گفتی: آمده ام که بمانم و می خواهم رها شوم درودن هستی تو. □ لبریز تو شدم لبریز طرح لبانت لبریز حرکت دستت لبریز حس بودن تو بوسیدمت و عریان بودم مثل ماه تاب بوسیدمت و بیکرانم کنار تو جای گرفت □ حواس واژه نیست تا صبورم تویی حواس...
  15. comudf

    سوزان یگانه

    میتوانی باشی میتوانی باشی میتوانی، همۀ قلب مرا فتح کنی. میتوانی، ضربان تر خون و حجومش باشی به همه پیکر من. میتوانی باشی میتوانی، مثل یک شعر قشنگ، جریان داشته باشی به همه وسعت من. میتوانی، به یک دستنویس حکمرانی بکنی و بدانی: رام خواهم شد اگر...
  16. comudf

    سوزان یگانه

    من خواب بوده ام من، مانند بی ثباتی این انعکاس شوم، سرشار از شب و در ابتذال وهم، ایستاده بودم و هیچ خیالی نداشتم. من، خواب بودم و رویا نداشتم. من، خیس بودم و باران نداشتم. من، مانند شب پری، که سرش گیج نورهاست، پر میزدم ولی، بر هیچ خامُشی، سکنا...
  17. comudf

    سوزان یگانه

    نقش نقش نقش تو در آینه رنگ رنگ رنگ تو یک دشت گل من طرف دیگر شب بوده ام نقش تو را رنگ تورا دیده ام مست شدم از می این طرح و باز خاطره با خاطره نوشیده ام عشق عشق عشق چراغان توست شعر شعر آینه بندان توست هرچه تراویده ازین عشق پاک،...
  18. comudf

    سوزان یگانه

    تاریک یا روشن تاریک یا روشن، امروز، روز اول احساس ناب ماست. باور کنیم یا نه، صدامان، اینجا کنار حادثۀ شامگاه ماست. بودیم و مانده ایم، چه با شک چه با یقین، این گام اول راه دراز ماست. هر لحظه، دیدن و شوق و سکوت و آه، با من بمان و بمانم برای تو، این حس...
  19. comudf

    سوزان یگانه

    تو را من خوب میدانم تو را، من خوب میدانم. تو را، من مثل ماهی، از طلوعت تا غروب شب، صدا کردم. تورا، من خوب می فهمم، مثل یک سنجاقک بی تاب و نا آرام. پی پژواک هر نیلوفری، تا شکل پروازت، پراز اندیشه های خیس باشد، یا پر از لحن غریب برکه در پاییز. تو را،...
  20. comudf

    سوزان یگانه

    آنگاه دستهای تو را خواب دیدم دو کوله بار حسرت و تردید دو سایبان، دو انتظار رسیدن آنگاه چشمهای تو را خواب دیدم دو سر سپردۀ بیباک دو راهزن، دو ستاره آنگاه قلب تو را خواب دیدم آن بیکرانۀ عاشق رها، دیوانه وار صمیمانه آنگاه تو را خواب...
بالا