نتایح جستجو

جدی، اگه دیده باشینش خیلیییییی مظلوم می زنه این نیمیتزو، خیلی هم چهره اش با نمکه:biggrin::w15:

من شرمنده... آدم وقتی غذا زیاد می خوره دیگه حال راه رفتن هم نداره. البته کار به مسواک و خوابیدن نکشید، ولی یه لمی دادم تو که می خواستی این عکسو بذاری حداقل قیافه منو شطرنجی می کردی، شاید دلم نخواد بچه ها مفتی مفتی منو ببینن، نه که خیلی خوشتیپم..:D:smile: زینب خانوم خودم که عکسمو نگذاشتم،...

بچه ها من احضار شدم واسه شام، فعلا، یا تا نیم ساعت دیگه:gol:

ببین می خوام این کارها رو باهات بکنم: :w28::w29: نفرینت هم می خوای بکنم؟؟ ایشالا ریشت لای در آساسنسور گیر کنه:biggrin::D

زبونت رو گاز بگیر، مرضیه خانوم فعلا یه ارشد ثبت و احوال رزرو داره:w16::w16: پس چی؟ من شنیدم وقتی این کله گنده های تهرانی می خوان واسه بچه شون اسم انتخاب کنن، اول می آن از شما اجازه می گیرن..:D

مرسی شما خوبی... حالا چرا در می ری؟؟؟ :redface: بچه ها بیایید و این چند روز آخر اینقدر اینایی رو که کنکور دارن رو اذیت نکنیم، فعلا بحث کنکور رو تو این بخش قدقن اعلام می کنم ( البت بدون اجازه فرهنگ خانوم و آق رضا:surprised:

امضای آخرش رو باید بیاد از شما بگیره، اگه تو امضاش نکنی هیش کس تاییدش نمی کنه;)

البته لپ های سوسمار هم خوب تو دست می آد ها، واقعا مواظب لپ هات باش سوسمار:biggrin:

ببین واسه این کار اول باید بیای موافقت بزرگ خاندان رو بگیری، اونم منمممممم:D

سلام بزار من این سفحه رو saveکنم، بعدا زیرش نزنی:biggrin:

:D:D:D:D درست گفتی :thumbsup2: وقتی این عکس رو اولین بار دیدم کلی خجالت کشیدم، ورش داشتم بردم یه جایی قایمش کردم که دیگه چشم هیچ کس بهش نخوره، :D نیمیتزو تو هنوز عکس بچگی نگذاشتی ها،

اتفاقا این طوری هم نبود، من هیچ وقت بعد از امتحان جواب ها رو چک نمی کنم، جون عموما سوالا اصلا یادم نمی مونه، بعد تو قطار هم خبر آوردن که یکی از بچه ها که خیلی خونده بود خراب کرده واسه خاطر همین من خیلی اوضاعم داغون شد، حالا ایشالا این چند روز هم می گذره. هر چند الان در جواب این می زنی نه، من...

نه ولی به نظر من خوبه آدم یه چیزایی رو همین الان درک کنه، مثلا اون موقع می فهمی وقتی یارو تو تلویزیون می گه هر لحظه برام مثل یه عمر بود یعنی چی. جدی می گما. واقعا دلیل اینکه ما بعضی موقع ها حرف هم دیگرو نمی فهمیم همینه :D:surprised::D ایشالا اون بستنی که خوردی از گلوت به راحتی پایین نرفته...

سلام، چطوری نیمیتز

اینم منم، البته اون موقع می گن آبله مرغون داشتم، ببینین چقدر با نمکم. یه عکس دیگه هم از خودم دارم، ولی باید اول ادیت بشه:D بعد می تونم بگذارمش، حالا خودتون می فهمین

سلام آق نیمیتز خوبی

اعتراف می کنم که اون روز های آخر خیلی آزار دهنده است، من روزی 3-4 بار وصل می شدم چک می کردم ببینم چه خبره، پر استرس ترین لحظه عمرم وقتی بود که خبر دار شده بودم نتایج ارشد اومده، ولی من تو قطار بودم و دسترس به اینترنت نداشتم، توی تاکسی که دیگه داشتم جون می دادم:cry: آدرنالین خونم زده بود بالا، هر...

هییییییییییییییی، من هیچ حرفی برای گفتن ندارم،:surprised::cool: نگفتممممممممم؟؟؟؟؟؟ :biggrin: من آینده نگریم خیلی خوبه;) آره داداش، من هر سری یه سری رو می پیچونم،:biggrin:

پس قضیه این بود آره؟؟ تقصیر من بود که لو دادم.:biggrin: باید بعدا یه توطئه ای بچینم که فامیلیم رو پس بگیرم، بذار برم با گروه مافیاییم در میون بگذارم ببینم چی کار می شه کرد، می شه بدون ترور این حرف ها قضیه رو فیصله داد؟؟:surprised: ایییییییی، من می خواستم ریا نشه، واسه همین چیزی نگفتم، مرسی که...

سلام خوش اومدین