پروردگارا یاری ام ده ، تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بدون اینکه بدردم بخورند، همدل و همدردشان باشم . زیرا در سودای هر انسانی " روح تو " خانه گزیده . . .
درگیررویای توأم منو دوباره خواب کن دنیااگه تنهام گذاشت تومنو انتخاب کن
دلت از آرزوی من انگار بی خبر نبود حتی تو تصمیمای من چشمات بی اثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم تاباچشام خواهش کنم درها رو بستم روت تا احساس آرامش کنم
باور نمی کنم ولی انگار غرور من...
گــــــاهی بی هـــــــوا
دلـــــــم هـــــــوایت را می کـــــــند...
هـــــــوای تـــــــو
تـــــــویی که هـــــــیچوقـــــــت هـــــــوایم را نداشـــــــتی...
من را زیر خاکستر جا گـــــذاشتـــــــی!!!
آهـــــــایـــــــــــــ.. .
با توام…
تــــــــــــــــــــــــ ـو یادتـــــ نـــرود!!!
من به خاطرتــــــــو
آتـــــــش گـــرفته ام….
آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن
منو از این دلخوشیها آرامشم جدا نکن
من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم
واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم
منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه
نوازشه دستای تو عادت ترکم نمیشه
فقط تو آغوش خودم...
شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده ی ناکامی در حجر تو پیمودم
منتظرت بودم . منتظرت بودم
آن شبه جان فرسا من بیتو نیاسودم
وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم
منتظرت بودم . منتظرت بودم
بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه
ناگه چون پری خنده زنان آمدی از راه
غمها به سر آمد. زنگه غمه دوران از دل...