نتایح جستجو

دلواپسی هایت را به باد بده اینجا دلی هست که برای دلواپسی هایت دستی به آسمان دارد

فراموش کـردن تـــو هنر میخواهد و مـــن بی هنرترین انسان عالمم . . .

برای دوست داشتنت از من دلیل میخواهند، چشمانت را به من قرض میدهی؟؟

بارها و بارها حرفهایت را در ذهن خود تکرار کردم... تا بتوانم به اندازه ی کوچکترین ان ها خوب بودن را، مهربان بودن را و دوست داشتن را... از تو بیاموزم اما... کوچکترین انها از من بزرگتر بود.. و من ناتوان ترینم در برابر تو و بزرگی واژه هایت...

خیلی حواست بهم باشه کمکم کن

حس غریبی ست دوست داشتن وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن ..... وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده به بازی اش میگیریم ..... هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر ! هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر!.... تقصیر از ما نیست ... تمامی قصه های عاشقانه...

"دنبال وجهی می گردم که تمثیل تو باشد زلالی چشم هات بی پایانی آسمان مهربانی دست هات ... نوازش گندمزار و همین چیزهای بی پایان. نمی دانستم دلتنگیت قلبم را مچاله می کند نمی دانستم وگرنه از راه دیگری جلو راهت سبز می شدم تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری تا دوباره در شمایلی دیگر عاشقت شوم. گفته بودم دوستت...

میان ماندن و نماندن فاصله تنها یک حرف ساده بود از قول من به باران بی امان بگو : دل اگر دل باشد ، آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

میان ماندن و نماندن فاصله تنها یک حرف ساده بود از قول من به باران بی امان بگو : دل اگر دل باشد ، آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

من از این تنهایی از این که دیر می آیی از این که روزی به من بگویی تو به من نمی آیی می ترسم.... چرا نمی دانی تو چگونه بی تو زمان میگذرد بارها این را از خودم می پرسم من می ترسم...می ترسم...

وقتی تو مال منی ، وقتی در لحظه های دلتنگی در کنارمی ، دیگر چه آرزویی داشته باشم از خدا...

چشمهایم را بسته ام ، تا تو را ببینم ببینم که در کنارمی ، سرم بر روی شانه هایت است و تو فقط مال منی...

از همه گذشتم به خاطر تو ، چشمهایم را بر روی همه بستم به عشق چشمهای تو دیگر قلبم را به کسی ندادم به هوای داشتن یکی مثل تو...

اگر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم برای تویی که تمام وجودم هستی ، تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز ، بی تو جای من در اینجا نیست تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ، تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ، بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو دنیایی که درونش...

بارها و بارها حرفهایت را در ذهن خود تکرار کردم... تا بتوانم به اندازه ی کوچکترین ان ها خوب بودن را، مهربان بودن را و دوست داشتن را... از تو بیاموزم اما... کوچکترین انها از من بزرگتر بود.. و من ناتوان ترینم در برابر تو و بزرگی واژه هایت... پس به اندازه ی خودم میگم: "دوستت دارم" کوچک است...

اِنتِظار نَدارَم تو اَوَل بِگویی دِلَم بَرایَت تَنگ شُده اَست .. اَما حَدِاَقَل میخواهَم وَقتی مَن اَوَل میگویَم .. بِگویی مَـنَـ ـم هَـمـیـ ـنـطــ ـور...

در شعر بعدیم که آمدی لباس چهار خانه‌ات را بپوش برای من ِ بی خانه

سلام عزيزم.خداروشكر خوبم.توخوبي؟

خدایا کمکش کن خواهش میکنم بهت خیلی احتیاج داره

نابينا به ماه گفت : دوستت دارم . ــ ماه گفت : چه طوري ؟ تو که نمي بيني . ــ نابينا گفت : چون نمي بينمت دوستت دارم . ــ ماه گفت : چرا ؟ ــ نابينا گفت : اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم ولي حالا که نمي بينمت عاشق خودت هستم