نتایح جستجو

نه بـهـار با هیچ اردیبهشتی نه تـابـسـتـان با هیچ شهریوری و نه زمـسـتـان با هیچ اسفندی اندازه پـایـیـز به مذاق خیابانها خوش نیامد پــائـیـز مــهری داشـت کـه بــر دل هـر خیـابان مـی نشست... [IMG]

نه بـهـار با هیچ اردیبهشتی نه تـابـسـتـان با هیچ شهریوری و نه زمـسـتـان با هیچ اسفندی اندازه پـایـیـز به مذاق خیابانها خوش نیامد پــائـیـز مــهری داشـت کـه بــر دل هـر خیـابان مـی نشست... [IMG]

نه بـهـار با هیچ اردیبهشتی نه تـابـسـتـان با هیچ شهریوری و نه زمـسـتـان با هیچ اسفندی اندازه پـایـیـز به مذاق خیابانها خوش نیامد پــائـیـز مــهری داشـت کـه بــر دل هـر خیـابان مـی نشست... [IMG]

نه بـهـار با هیچ اردیبهشتی نه تـابـسـتـان با هیچ شهریوری و نه زمـسـتـان با هیچ اسفندی اندازه پـایـیـز به مذاق خیابانها خوش نیامد پــائـیـز مــهری داشـت کـه بــر دل هـر خیـابان مـی نشست... [IMG]

نه بـهـار با هیچ اردیبهشتی نه تـابـسـتـان با هیچ شهریوری و نه زمـسـتـان با هیچ اسفندی اندازه پـایـیـز به مذاق خیابانها خوش نیامد پــائـیـز مــهری داشـت کـه بــر دل هـر خیـابان مـی نشست... [IMG]

نه بـهـار با هیچ اردیبهشتی نه تـابـسـتـان با هیچ شهریوری و نه زمـسـتـان با هیچ اسفندی اندازه پـایـیـز به مذاق خیابانها خوش نیامد پـائیز مــهری داشـت کـه بــر دل هـر خیـابان مـی نشست... [IMG]

نه بـهـار با هیچ اردیبهشتی نه تـابـسـتـان با هیچ شهریوری و نه زمـسـتـان با هیچ اسفندی اندازه پـایـیـز به مذاق خیابانها خوش نیامد پـائیز مــهری داشـت کـه بــر دل هـر خیـابان مـی نشست... [IMG]

سلام کوروش خوبی دادا؟ شبت خوش

تاپیک : کتابهای مرتبط با « ترمودینامیک و شیمی فیزیک »

دانلود کتاب پدیده های انتقال Bird

پلک خورشید به فرمان تو بر می خیزد صبح ، از سمت خراسان تو بر می خیزد نور ، هر صبح می افتد به در خانه ی تو بعد از گوشه ی چشمان تو برمی خیزد می کند مست ، ملائک را در حال سجود عطر سبزی که از ایوان تو بر می خیزد تا کسی زیر رواق تو دلش می گیرد ابر می پیچد و باران تو بر می خیزد با دل پاک کبوتر تو چه...

چتر چنار بسته شد! پرنده پر كشيد و رفت... به چشمك ستاره ها شاپركی پريد و رفت... و من دوباره مي دوم كنار ردّ پای تو ... هر چه شتاب مي كنم ! نمی رسم به پای تو... به قله های معرفت به آسمان رسيده ای! شبيه سيب قصه ها مرا ز شاخه چيده ای! سبكتر از سكوت شب دلت زلال آرزو ... هزار دفعه...

دست خودم نیست که خودش میکشه! جیگر رو بهش پیشنهاد کردم... اما باز گفتم توی راه میخواد برگرده شاید اذیتش کنه... جای شما خالی، یه چیز سبکتر زدیم شکسته بندی میفرمائید... مرامت به یه دنیا می ارزه سلام ما رو به بچه محلتون برسون

شکر خدا تنفسی میکنیم آره خدا رو شکر... با وجود شهرام که بد نمیگذره... فقط یه چیز کم بود اونم داش امیر قاسمیان بود یه بار شد از خودت مایه بذاری؟ همیشه از کیسه خلیفه میبخشی نکنه یه عمره اتراق کردی حرم و شام و نهار نذری میخوری؟ عجب چتر بازی بودیا... کنگر نخورده لنگرها رو چکوندی و...

قبول نیست اوس وحید تو دیدی! میخوای نرو سر کار خودم برات پول بفرستم؟ قبلش چی؟ از این خبرا نبود؟ دوازده سال اجبارت کردن مدرسه رفتنو؟ دانشگاه چی؟ اونم مجبور بودی؟ خیلی ها وسطاش جا میزنن... خیلی ها شلش میکنن... خیلی ها از بیخ می برنش... تعداد خیلی کمی هم تا تهش هستن مثل روز اول بهونه برای شونه...

چاره ای نیست دیگه... رفتنی رو باید رفت لامصب یه چیزیه که اگه بتونی یه روز هم زودتر کاراشو انجام بدی و بری، ارزششو داره والله من هم خیلی در جریان امریه نیستم... به قول خودت اینا واسه از ما بهترونه ایشالا هر چه زودتر تمومش کنی و برگردی و با یه روحیه جنگنده به تموم آرزوهات برسی

دادا چه خبرا خدمتو چی کار کردی؟ مشخص نشده کوجا افتادی؟ دنبال امریه نرفتی؟

پشت این نقاب خنده پشت این نگاه شاد چهره خموش مرد دیگری است مرد دیگری که سالهای سال در سکوت و انزوای محض بی امید بی امید بی امید زیسته مرد دیگری که پشت این نقاب خنده هر زمان به هر بهانه با تمام قلب خود گریسته

سلام بر مرد مردا دلتنگ دلتنگتیم داداش

سلام بهنام جان خوبی داداش؟ خوش میگذره دنیای دونفره؟ ایشالا که خوشبخت باشید و به هر چی آرزوتونه برسید دوستت دارم حسابی