نتایح جستجو

  1. H

    اگه تمام راهها به بن بست رسید یادمان باشد راه اسمان باز است باید پرواز کردن را فرا گرفت.

    اگه تمام راهها به بن بست رسید یادمان باشد راه اسمان باز است باید پرواز کردن را فرا گرفت.
  2. H

    لباسش چه رنگه؟اگه زرد باشه خودمم... باور کن یادم نمیاد عکسو

    لباسش چه رنگه؟اگه زرد باشه خودمم... باور کن یادم نمیاد عکسو
  3. H

    سلام خوب هستین؟ مزاحم که نیستم؟

    سلام خوب هستین؟ مزاحم که نیستم؟
  4. H

    همیشه دور بودن به معنای فراموش کردن نیست..... گاهی فرصتی است برای دلتنگ شدن

    همیشه دور بودن به معنای فراموش کردن نیست..... گاهی فرصتی است برای دلتنگ شدن
  5. H

    سلام منم نیم سال خوبی رو برات ارزو میکنم انشا ا... سرشار از موفقیت....پیامت دریافت شد باشه همون...

    سلام منم نیم سال خوبی رو برات ارزو میکنم انشا ا... سرشار از موفقیت....پیامت دریافت شد باشه همون کاریو که گفتی انجام میدم..... پس دیگه خبرش با شما.......
  6. H

    يك بار براي ديدن دريا قدم به ساحل گذاشتي... اما امواج دريا هزاران بار براي بوسيدن قدمگاهت تا روي...

    يك بار براي ديدن دريا قدم به ساحل گذاشتي... اما امواج دريا هزاران بار براي بوسيدن قدمگاهت تا روي ساحل پيش آمدند. دلم برات تنگ ميشه اما هزاران بار بر قدمگاهت بوسه ميزنم.
  7. H

    سلام صبا جان خوبی؟چه خبرا؟چه کارا میکنی؟میگم بعدازظهرا چه موقع وقت داری با هم تو یاهو یه گپی بزنیم؟

    سلام صبا جان خوبی؟چه خبرا؟چه کارا میکنی؟میگم بعدازظهرا چه موقع وقت داری با هم تو یاهو یه گپی بزنیم؟
  8. H

    ای دی منم hoseinmaleki65 تو هم منو اد کن که دیگه اشکالی تو رسیدن پی امها نباشه.... مواظب خودت...

    ای دی منم hoseinmaleki65 تو هم منو اد کن که دیگه اشکالی تو رسیدن پی امها نباشه.... مواظب خودت باش... فعلا بای
  9. H

    سلام صبا جان.. خوبی؟از اینکه بهم اعتماد داری باید بگم یه دنیا ممنون. زنده باشم بتونم جبران کنم...

    سلام صبا جان.. خوبی؟از اینکه بهم اعتماد داری باید بگم یه دنیا ممنون. زنده باشم بتونم جبران کنم. من ادت کردم برات پی ام هم دادم اگه رسیده بود جوابشو بهم بده.
  10. H

    زندگی بافتن یک قالیست نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی نقشه را اوست که تعیین کرده نقشه را خوب...

    زندگی بافتن یک قالیست نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی نقشه را اوست که تعیین کرده نقشه را خوب ببین نکند اخر کار قالی زندگیت را نخرند....
  11. H

    خیلی مشتاقم با هم بیشتر اشنا بشیم... هر روزی که وقت دارین یه روز و ساعتی رو مشخص کنین تا با هم...

    خیلی مشتاقم با هم بیشتر اشنا بشیم... هر روزی که وقت دارین یه روز و ساعتی رو مشخص کنین تا با هم حالا اینجا یا جای دیگه یه گپی با هم بزنیم... موفق باشی..... مواظب خودتون باشین.فعلا بای
  12. H

    من از اشنایی با شما خیلی خوشحالم.. از ذرخواست دوستیتون هم خیلی خیلی ممنون.. منت سر بنده...

    من از اشنایی با شما خیلی خوشحالم.. از ذرخواست دوستیتون هم خیلی خیلی ممنون.. منت سر بنده گذاشتین.. امیدوارم بتونم دوست خوبی براتون باشم
  13. H

    سلام صبا جان خوبی؟ چه خبرا؟

    سلام صبا جان خوبی؟ چه خبرا؟
  14. H

    سلام صبا جان... جواب پیامتو با پیام خصوصی فرستادم.... امیدوارم رسیده باشه.... اگه نرسیده بود...

    سلام صبا جان... جواب پیامتو با پیام خصوصی فرستادم.... امیدوارم رسیده باشه.... اگه نرسیده بود جوابشو بهم بده... موفق باشی
  15. H

    دکتر شريعتي : « کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام...

    دکتر شريعتي : « کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ، آن هم به سه دليل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اينکه سيگار مي کشيد و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالي گذشت يک روز که با همسرم از خيابان مي...
  16. H

    دکتر شريعتي : « کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام...

    دکتر شريعتي : « کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ، آن هم به سه دليل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اينکه سيگار مي کشيد و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالي گذشت يک روز که با همسرم از خيابان مي...
  17. H

    دکتر علی شریعتی میگه : دوست دارم در خیابان با کفشهایم راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد...

    دکتر علی شریعتی میگه : دوست دارم در خیابان با کفشهایم راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم !
  18. H

    :gol:مدیریت بحران: روزي دو نفر در جنگل قدم مي زدند. ناگهان شيري در مقابل آنها ظاهر شد. يكي از...

    :gol:مدیریت بحران: روزي دو نفر در جنگل قدم مي زدند. ناگهان شيري در مقابل آنها ظاهر شد. يكي از آنها سريع كفش ورزشي اش را از كوله پشتي بيرون آورد و پوشيد. ديگري گفت بي جهت آماده نشو هيچ انساني نمي تواند از شير سريعتر بدود. مرد اول به دومي گفت : قرار نيست از شير سريعتر بدوم. كافيست از تو سريعتر بدوم..
  19. H

    مدیریت بحران: روزي دو نفر در جنگل قدم مي زدند. ناگهان شيري در مقابل آنها ظاهر شد. يكي از آنها...

    مدیریت بحران: روزي دو نفر در جنگل قدم مي زدند. ناگهان شيري در مقابل آنها ظاهر شد. يكي از آنها سريع كفش ورزشي اش را از كوله پشتي بيرون آورد و پوشيد. ديگري گفت بي جهت آماده نشو هيچ انساني نمي تواند از شير سريعتر بدود. مرد اول به دومي گفت : قرار نيست از شير سريعتر بدوم. كافيست از تو سريعتر بدوم..
  20. H

    باید بگم امضات خیلی قشنگه....من که خیلی باهاش حال کردم

    باید بگم امضات خیلی قشنگه....من که خیلی باهاش حال کردم
بالا