گل های کاغذیم را با دستان سردم ساختم
از عطر ارزو او را خوشبو کرده ام
بر سر راه ایستاده ام
و به امید به اینده لبخند می زنم
با لرزش مردمک های چشمانم اضطراب را به تو می دهم
تو با دستان گرمت ،ارامش را به من هدیه بده
تا من با تو این ثانیه ها را طی کنم
.............................
خدایا اگر قبول نشم...