عمريه آيه ي همدردي مي خونيم من و تو
هنوزم درد همو خوب نمي دونيم من و تو
با لب تشنه تو مردابا داريم جون مي کنيم
بازم از معجزه ي دريا مي خونيم من و تو
شناي داغ بيابون مي مکن خونمونو
دو تا روديم و تو بيراهه روونيم من و تو
عشق خطاي موازي رو به هم مي رسونه
روي يک خطيم و از هم گريزونيم من و تو
تشنه...
[سخته، سخته
گذشتن از تو سخته
مثل گذشتن از کوه
براي من که دارم
يه کوله بارِ اندوه
من عابري غريبم
تنم پر از غباره
تا مرزِ بي نهايت
شبم ادامه داره
تنم اجاق سرده
تو آخرين شراره
برو بذار بميرم
گرمم نکن دوباره
گذشتن از تو برام
سخته ولي گذشتم
هميشه تنها موندن
همينه سرنوشتم
براي من که خستم
تو مثل خواب...