آنقدر دلتنگ چشمانت هستم که نمی توانم در هیچ چشم دیگری نگا ه کنم آنقدر بیقرارم که هیچ اتفاقی دل غمگینم را شاد نمی کند برای گریستن شانه هایت را کم دارم شانه هایی که بارها و بارها در خواب و خیال تکیه گاه دل عاشقم بود صبر می کنم و عاشق میمانم که خوشبختی از آن عاشقان است
.
..
بهت مشكوكم .. منو ميشناسي؟