نتایح جستجو

نسیم جون اومدی یه خبری از خودت بده آخه چندروزه :cry:....

نسیم جونم کجایییی؟

:w12:خواهش میکنم کلی حواسم بوداااا که یادم نره

.....شادا شادا شادا تولدت مبارک...... بادا بادا بادا تولدت مبارک..... [IMG] :w32::w33: [IMG][IMG][IMG]

شما هم پایدار باشی :gol:

آخی چه شعره قشنگی ممنون خیلی خوشمل بود :cry:

گل....

دوستایه خوبم من دیگه برم بای بای....:gol:

خواهش میکنم دوست جون :gol: تو زنگه تفریحه :w16:

نسیم اومده آرامش جون :w16:

مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنهاغمگین شد، خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است"، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند وخدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورشروی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق هایدسته بلند را داشتند، ولی به...

داستانم ادامه داشتاااااااااااااا :cry: نکنه تکراریه ؟؟؟؟

خوش به حالت کاش ما هم از این استادا داشتیم :child:

بهشت و جهنم... روزی یک مرد روحانیبا خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشتو جهنم چه شکلی هستند؟"، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکیاز آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگوجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که...

مرسی وقتی شما ها خوب باشید منم خوبم :w16: امتحان زبانتو خوب دادی؟ من یه داستانم دارم اگه شد بگین تا براتون بگم :redface:

سلااااااااااااااااااااااااااام :gol: همه خوبید؟؟؟؟

:crying: دریا....

باد: مهربان و دلسوز یعنی چطوری؟ :question:

جنگل....

گل : جذاب و دوست داشتنی