نتایح جستجو

خب ماماني منم ديگه. دارم واسه شما مي خونم! مي گم ماماني كلاس تار مي خواستي بري چي شد رفتي؟!

[IMG]

اولا كه اون خط رو نخريدم. مال مامانمه! مال خودمو دادم به مامانم،مال مامانو ازش گرفتم! خودمم نفهميدم چي شد؟!! بي خيال! موقعي هم كه خط مامانو گرفتم ازش فقط 2 تومن توش شارژ داشت! بله! مي گم آرام الان ستايش داشت مي گفت كه حيف شد منو با خودتون نبردين و خيلي دلش خواسته بياد انگاري! مي گم دفعه بعد...

سلام فرناز جان. خوبي؟ آره به موقع رسيدم خدا رو شكر!

من نوكرتم!

سيلام. خوبي؟ والا من شارژ نداشتم جوابتو بدم! ما قشر مستضعف جامعه پولمون نمي رسه هر روز خطمونو شارژ كنيم كه! اي مرفه بي درد! :دي والا ساعت 4 رسيدم. درست گفته بوديااا!

سلام رفيق. چطوري؟ :smile: تصادف؟؟؟:eek: خودت خوبي؟ چيزيت كه نشده؟؟!!:( اي بابا! شانس نداريم ديگه آقا! كم سعادتيم! ايشالا دفعه بعد!:gol:

سيلام. خوبي؟ ببين اين درخواستاي ما رو كي رسيدگي مي كنن؟؟ اصلا رسيدگي ميشه؟!! http://www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1343250&postcount=952

آهان! آخه اون صندليا كه ساخته بودن خيلي فاجعه بود! اگه كسي كه اون صندلي ها رو ساخته مي شناسي از طرف من بد نيست كلا بي خيال معماري شه هااا! :دي والا الان دارم راه ميافتم كه برم موسسه منتهي بلد نيستم چجوري برم! خدا كنه گم نشم!

قربانت. منم همينطور!:redface: والا آزمايشگاه بتن دارم. سر اين تو رفتنم كه غيبت خوردم،‌يكي هم از قبل داشتم. استادش گفته يه بار ديگه غيبت كني حذفت مي كنم به شدت! :razz::cry: دفعه بعدي كيه قرار بچه ها؟

من هميشه به ياد دوستان هستم. همون طوري كه اونا به ياد من هستن.:gol: قرار فردا رو منم مي خواستم بيااااااااااام! :(نمي تونم ولي..بايد برم دانشگاه خبرم!:cry::cry:

These days drift on inside a fog It's thick and suffocating This seeking life outside its hell Inside intoxicating

:redface::gol::gol:

خوبه والا! ترشاشو تو برمي داري، شيريناش مي مونه واسه امثال من!

خب ميان ترما كه شروع شه خب همگي بدبختيم ديگه! اين كه بديهيه! :دي ترم پيش؟ كدوما رو مي گي؟ اونايي كه صندلي ساخته بودن؟

مي گم آرامي، مي خواي يه كم از اين شيريني جات زندگيمو بدم بهت! جون من تعارف نكنااا! :دي

خب درس كه قضيه خودشو داره و الانم كه ديگه ميان ترما داره شروع ميشه! طبقه چهارم كاراي بچه هاتونو گذاشتن. طراحي از بخش هاي مختلف دانشگاه.ديدي؟ كلهم بعضياش خيلي بچه گانه بود ولي بينشون كاراي خوبي هم بود. تو چيزي نكشيدي اونجا؟

خب آخه تنقدر اين شيرني هاي زندگيم داره زياد ميشه مي ترسم مرض قند بگيرم خب

اي جان! اگه مي دونستم انقدر اين قضيه برات بامزه ست زودتر مي رفتم تو! :دي نه! فعلا كه دادسرا ست. اميدوارم همون جا هم بمونه!

خب زود باش سنگين و رنگين شو! از اين آبجيت ياد بگير! بعد بگو جعفر چرا تو خونه بند نيست! بنده خدا شرمش ميشه ديگه!‌ شانس آورديم اين جعفر پيدا شد وگرنه حالا حالاها رو دستمون مونده بودي!:دي