نتایح جستجو

  1. shalizeh-0123

    يه زماني زبانم خيلي خوب بود!!دوره دبيرستان راحت صحبت ميكردم ولي........... راستش گذاشتمش كنار...

    يه زماني زبانم خيلي خوب بود!!دوره دبيرستان راحت صحبت ميكردم ولي........... راستش گذاشتمش كنار نميخوام بزنمش!!!:cry:
  2. shalizeh-0123

    اي هستم و ميگذرونم!!! كم و بيش ميخونم برا امتحان ارشد.

    اي هستم و ميگذرونم!!! كم و بيش ميخونم برا امتحان ارشد.
  3. shalizeh-0123

    مسابقه *** تشخيص تاسيسات و تجهيزات آبياري و زهکشي

    سوال واژه شماره 8 سوال واژه شماره 8 چرا در طراحي يك سيستم آبياري براي محاسبه نياز آبي از پارامتر هاي 10 روزه استفاده ميكنند؟؟
  4. shalizeh-0123

    همچنين!!

    همچنين!!
  5. shalizeh-0123

    سلام!شبتون بخير!!!

    سلام!شبتون بخير!!!
  6. shalizeh-0123

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    تقديم به.......... ياد سهراب بخير،آن سپهري كه تا لحظه خاموشي گفت:تو مرا ياد كني يا نكني من به يادت هستم. آرزويم همه سرسبزي توست.:gol:
  7. shalizeh-0123

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    مهر دل ما مدام تقديم شما عمري كه شود به كام تقديم شما پيدا نشد آن هديه كه در شان شماست يك باغ گل سلام تقديم شما
  8. shalizeh-0123

    آرزو دارم خورشيد رهايت نكند غم صدايت نكند ظلمت شام سياهت نكند و ترا از دل آنكس كه تپش در تن توست...

    آرزو دارم خورشيد رهايت نكند غم صدايت نكند ظلمت شام سياهت نكند و ترا از دل آنكس كه تپش در تن توست حضرت دوست جدايت نكند سلام!!خوبين آقاي مهندس؟؟؟؟:gol:
  9. shalizeh-0123

    آرزو دارم خورشيد رهايت نكند غم صدايت نكند ظلمت شام سياهت نكند و ترا از دل آنكس كه تپش در تن توست...

    آرزو دارم خورشيد رهايت نكند غم صدايت نكند ظلمت شام سياهت نكند و ترا از دل آنكس كه تپش در تن توست حضرت دوست جدايت نكند سلام!!خوبين آقاي مهندس؟؟؟؟
  10. shalizeh-0123

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    داستان بدهکار و جهنم داستان بدهکار و جهنم بدهکاری هنگام مرگ، ملکه دربان دوزخ را دید. ملکه گفت: کافی است که فقط یک کار خوب کرده باشی تا همان یک کار تو را برهاند. خوب فکر کن. مرد به خاطر آورد که یکبار در جنگلی قدم می­زد. عنکبوتی سر راهش دیده بود و برای این که عنکبوت را لگد نکند راهش را کج...
  11. shalizeh-0123

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    تاجر آمریکایی و ماهیگیر تاجر آمریکایی و ماهیگیر یک تاجر آمریکایی نزدیک یکی از روستاهای مکزیک ایستاده بود. در همان موقع یک قایق کوچک ماهیگیری رد شد که داخلش چند تا ماهی بود. تاجر از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی رو گرفتی؟ ماهیگیر: مدت خیلی کمی. تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا...
بالا