نتایح جستجو

  1. م

    اجازه می‌خواهم اندکی آسودگی را تجربه کنم حالا سالهاست گاهی اوقات برمی‌گردم و سمتِ چپِ شانه‌ام را...

    اجازه می‌خواهم اندکی آسودگی را تجربه کنم حالا سالهاست گاهی اوقات برمی‌گردم و سمتِ چپِ شانه‌ام را نگاه می‌کنم حالا سالهاست گاهی اوقات از دوستِ دانای خود از همان راه‌بلدِ رويای گمشده سوال می‌کنم: - پس کی وقتِ رفتن فراخواهد رسيد؟ من خسته‌ام خسته از آينه، از آدمی، از آسمان! مگر تحمل يک پرنده‌ی کوچکِ...
  2. م

    سلااااااااااااااام دوست جدید :دی

    سلااااااااااااااام دوست جدید :دی
  3. م

    اجازه می‌خواهم اندکی آسودگی را تجربه کنم حالا سالهاست گاهی اوقات برمی‌گردم و سمتِ چپِ شانه‌ام را...

    اجازه می‌خواهم اندکی آسودگی را تجربه کنم حالا سالهاست گاهی اوقات برمی‌گردم و سمتِ چپِ شانه‌ام را نگاه می‌کنم حالا سالهاست گاهی اوقات از دوستِ دانای خود از همان راه‌بلدِ رويای گمشده سوال می‌کنم: - پس کی وقتِ رفتن فراخواهد رسيد؟ من خسته‌ام خسته از آينه، از آدمی، از آسمان! مگر تحمل يک پرنده‌ی کوچکِ...
  4. م

    اجازه می‌خواهم اندکی آسودگی را تجربه کنم حالا سالهاست گاهی اوقات برمی‌گردم و سمتِ چپِ شانه‌ام را...

    اجازه می‌خواهم اندکی آسودگی را تجربه کنم حالا سالهاست گاهی اوقات برمی‌گردم و سمتِ چپِ شانه‌ام را نگاه می‌کنم حالا سالهاست گاهی اوقات از دوستِ دانای خود از همان راه‌بلدِ رويای گمشده سوال می‌کنم: - پس کی وقتِ رفتن فراخواهد رسيد؟ من خسته‌ام خسته از آينه، از آدمی، از آسمان! مگر تحمل يک پرنده‌ی کوچکِ...
  5. م

    اجازه می‌خواهم اندکی آسودگی را تجربه کنم حالا سالهاست گاهی اوقات برمی‌گردم و سمتِ چپِ شانه‌ام را...

    اجازه می‌خواهم اندکی آسودگی را تجربه کنم حالا سالهاست گاهی اوقات برمی‌گردم و سمتِ چپِ شانه‌ام را نگاه می‌کنم حالا سالهاست گاهی اوقات از دوستِ دانای خود از همان راه‌بلدِ رويای گمشده سوال می‌کنم: - پس کی وقتِ رفتن فراخواهد رسيد؟ من خسته‌ام خسته از آينه، از آدمی، از آسمان! مگر تحمل يک پرنده‌ی کوچکِ...
  6. م

    [IMG]

    [IMG]
  7. م

    یک پنجره برای دیدن یک پنجره برای شنیــــدن یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــی در انتهای خود به...

    یک پنجره برای دیدن یک پنجره برای شنیــــدن یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــی در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــد و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــگ یک پنجره که دست های کوچک تنهایــی را از بخشش شبانه ی عطر ستاره ها سرشار می کنــــــــــــــد و می شود از آنجـــــــــــا...
  8. م

    [IMG]

    [IMG]
  9. م

    [IMG]

    [IMG]
  10. م

    انکار نمی کنم،زندگی خوب است اینجا همه چیز است آینه،قرآن،ظرفی آب تسبیح،شمع،دیوان حافظ در کنار...

    انکار نمی کنم،زندگی خوب است اینجا همه چیز است آینه،قرآن،ظرفی آب تسبیح،شمع،دیوان حافظ در کنار خوابهای یاسی رنگ! مرا ببین،نگاه کن مرا ار حنجره کوچه صدایت کردم افسوس! میان باد پیچید،همه فریاد من نگاه کن مرا، مراببین در این تنهایی در پشت فاصله ها بالهای چشمانم را می بندم شاید بیایی... تکرار می کنم،...
  11. م

    دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه ..... ـ دوست یعنی اون...

    دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه ..... ـ دوست یعنی اون جمله‌های ساده و بی‌منظوری که میگی و خیالت راحته که ازش هیچ سوء تعبیری نمیشه ..... ـ دوست یعنی یه دل اضافه داشتن برای این که بدونی هر بار که دلت می‌گیره، یه دل دیگه هم دلتنگ غمت میشه ..... ـ دوست یعنی...
  12. م

    دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه ..... ـ دوست یعنی اون...

    دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه ..... ـ دوست یعنی اون جمله‌های ساده و بی‌منظوری که میگی و خیالت راحته که ازش هیچ سوء تعبیری نمیشه ..... ـ دوست یعنی یه دل اضافه داشتن برای این که بدونی هر بار که دلت می‌گیره، یه دل دیگه هم دلتنگ غمت میشه ..... ـ دوست یعنی...
  13. م

    [IMG]

    [IMG]
  14. م

    [IMG]

    [IMG]
  15. م

    [IMG]

    [IMG]
  16. م

    [IMG]

    [IMG]
  17. م

    [IMG]

    [IMG]
  18. م

    [IMG]

    [IMG]
  19. م

    [IMG]

    [IMG]
  20. م

    [IMG]

    [IMG]
بالا