نتایح جستجو

سلام... منم بعضی میانگین 20000تومان خرج می کنم... اما شاید واسه این هم عین خیالم نیست که هم خودم درآمد دارم و هم همیشه به این نکته واقفم که با این پول ها هرگز نمیشه پس انداز درست و حسابی داشت پس معمولا درآمدم رو راحت خرج می کنم....

بی شک مترجم این متن سواد درست حسابی نداشته... زیرا هرگز رافضی به معنی شیعه نبوده و نخواهد بود.... پس لطفا جهت برانگیختن احساسات این کاها رو نکنید.... رافضی در دوران عباسیان فقط به کسانی گفته می شد که می خواستند بین مسلمانان تفرقه بیاندازند....

من باز خواهم گشت تا در یک عصر معمولی با تو قدم بزنم مثل تمام عصر هایی که کودکی ام را به تو دادم .. روزی باز خواهم گشت تا مثل گذشته .. انبوه رویاها و لبخند هایم را به تو ببخشم .. من بر می گردم تا ... آخرین اشکهای شبانه ام را به تو بدهم .. ...

همه می پرسند" چیست در زمزمه ی مبهم آب؟ چیست در همهمه ی دلکش برگ؟ چیست در بازی آن ابر سپید روی این آبی آرام بلند که تورا می برد این گونه به ژرفای خیال؟ چیست در خلوت خاموش کبوترها؟ چیست در کوشش بی حاصل موج؟ چیست در خنده ی جام که تو چندین ساعت مات و مبهوت به آن می نگری ...؟

در هر صورت به کسی اعتماد نمی کنم.... این یک قانونه... به هیچ کس اعتماد نکن...

سلام.... ممنون که من رو در کنار دوستانت قرار دادی... بی شک جزو بهترین هایم خواهی بود.

این خاطره رو برای یکی از دوستان تعریف کردم... حیفم اومد نگم آخه قشنگه.... یه مدت پیش یه نصاب اومده بود کارخانه ما ( ما از تهران 7 ساعت فاصله داریم ) که یه روزه کارش رو تموم کنه و بره ولی از بخت بدش کارش طول کشید و نتونست همون روز برگرده... آخرای شب بود تو چشماش خستگی بیداد میکرد.... بهش...

سكوت سرشار از سخنان ناگفته ا‌ست؛ از حركات نا‌كرده، اعتراف به عشق‌های نهان ، و شگفتی‌های به زبان نیامده، دراین سكوت حقیقت ما نهفته است؛ حقیقت تو و من. برای تو و خویش چشمانی آرزو می‌كنم، كه چراغها و نشانه‌ها را در ظلمات‌مان ببیند. گوشی كه صداها و شناسه‌ها را در بیهوشی‌مان بشنود. برای تو و خویش...

اگر خدا بخواهد عدو سبب خیر شود..... سلام ممنون از دوستیتون.... دوست خوبم بی شک بدان لیاقت اونها همین آدم بوده... فقط بیندیش به حکمت این قضیه... یه خاطره: یه روز یه نصاب از تهران اومده بود کارخانه ما ( ما از تهران 7 ساعت فاصله داریم ) که یه روزه کارش رو تموم کنه و بره ولی از بخت بدش دکارش طول...

دوست من ناراحت نباش با این جمله خودت رو قانع کن.... ..:: اینجا ایران است ::..

دیشب از سیاه چشمت یک سبد ستاره چیدم دست به دست واژه ی شب چهره ات دوباره دیدم پری چهره ماه بانو امان از غرور چشمت یک سبد هوای تازه از لبت دوباره چیدم

سلام... من دیدم نوشته بودید که وبلاگ دارید منم دفتری دارم که توش می نویسم وبلاگ می ناممش بی هوا خواستم دفتر شما رو هم بخونم تا ببینم خودکار شما هنوز هم خوش رنگ هست یا مثل من بی رنگ.... خواستید آدرس وبلاگ تون رو بدید برم و خط خطی کنم....من وبلاگم www.zhilamo.blogfa.com هستش ...

اولا برو کشکت رو بساب بابایی بهت پول میده نمی دونی دنیا دست کی هستش .... دوم هنوز مهندس نشدی بعد بیا ببینم چی میگی.... سومن ته جیبت 5000 تومن هستش که 2000 تومنش رو میدی شارژ و 3000 تومن دیگه اش رو بد مستی میکنی چی میدونی دنیا دست کی هستش چهارمن مامور اداره کار خودش رو با 50000 تومن می فروشه نمی...

سکوت؟ چی میگی؟ برن داد و بیداد کنن که اخراج می شن.... باباشون هم مایه دار نیست که خرج زن و بچه هاشون رو بده کرایه خونه به درک... میرن جایی می خوابن که سقفش آسمون خدا و فرشش چمن باشه.... غذاشون چی؟ ماشاالله که کار هم ریخته؟!!!!!

من.... من جوابت رو می دم... یا هنوز دانشجویی و هیچ نمی فهمی .... یا داری از جیب بابایی خرج می کنی در غیر اینصورت حتما از اونایی هستی که دلی سبز نداری و پارتیت کلفته... من خودم در یه پروژه بزرگ با تکنولوژی پیشرفته 4 سال هست مشغولم.... به عنوان مهندس ناظر.... نصف نمی دن و حقوق دوبرابری امضا نمی...

حرفهاي ما هنوز ناتمام... تا نگاه مي کني وقت رفتن است بازهم همان حکايت هميشگي ! پيش از آنکه با خبر شوي لحظه ي عظيمت تو ناگزير مي شود ای دریغ و حسرت همیشگی ... ناگهان چقدر زود دير مي شود!

چون بژی شه رطه ، نه وک چه نده بژی.... دوست داشتم دست نوشته ای برای آغاز یک هم رنگی داشته باشم... نشناخته می ستایمت... دلیلی جز آوتارت ندارم....

سلام.... خلایق هرچه لایق...... چاوه کانتان پکنوه ببینن اوانه چون پشتی یکتریان گرتو و انگوش....... یاربی پشتو شکه باش؟

اول کارم.... روزهای تفریح خواب _ مشروب _ سیگار ولی بزرگترینش در جمع سیگـــــــــــــار هستش

نمی تونی.... از جان هیک که بزرگتر نیستی هستی؟