من یه داداش دارم اسمش حسامه..9 سالشه..
انقد شیطونههههههههههههههههههه
از سر و کوله ادم میره بالا
از صبح تا شب کارتون نگا میکنه .... اداشونو در میاره ..
فقط بلده ... نمیگم دیگه ...
روز ها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام ................آمدنم بهر چه بود به کجا میروم ....؟؟ آخر ننمای وطنم
.
.
مرغ باغ ملکوتم ..نیم از عالم خاک دو .. سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم...
کوتاه ترین داستان ...
عاشق میشه...چند ماه طول میکشه باهاش دوس شه ... چند سال باهاش دوستی میکنه ...
تو یه روز تنهاش میذاره .....
عشق است ویولون ..... اینجا کسی عاشق ویولون نیس؟