ترک آزارم نکردی ترک دیدارت کنم
آتش اندازم به جانت بس که آزارت کنم
قلب بیمار مرا بازیچه می پنداشتی؟؟؟
آنقدر قلبت بیازارم که بیمارت کنم
من گلی بودم در این گلشن تو خوارم کرده ای
همچو خاری در میان گلرخان خوارت کنم
همچنان دیوانگان در کوی و بازارت کشم
کهنه کالایت بخوانم ، بی خریدارت کنم