نتایح جستجو

  1. جاده

    رد پای احساس ...

    زیاد خوب نباش … زیاد دم دست هم نباش ... زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی … آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند … زیاد که باشی ، زیادی می شوی …
  2. جاده

    رد پای احساس ...

    بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده ام همچو نسیم ازین چمن پای برون کشیده ام شمع طرب زبخت ما آتش خانه سوز شد گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود تا تو زمن بریده ای من ز جهان بریده ام تا به کنار من بدی بود به جا قرار دل رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام چون به بهار...
  3. جاده

    رد پای احساس ...

    اين طرف مشتي صدف، آنجا كمي گل ريخته موج، ماهيهاي عاشق را به ساحل ريخته بعد از اين در جام من تصوير ابر تيره‌ ايست بعد از اين در جام دريا ماه كامل ريخته مرگ حق دارد كه از من روي برگردانده است زندگي در كام من زهر هلاهل ريخته هر چه دام افكندم، آهوها گريزان‌تر شدند حال صدها دام ديگر در مقابل ريخته...
  4. جاده

    رد پای احساس ...

    با که گویم غم دیوانگی خود جز یار از که جویم ره میخانه به غیر از دلدار سرعشق است که جزدوست ندانددیگر می نگنجد غم هجران وی اندر گفتار
  5. جاده

    رد پای احساس ...

    سکوت دردناکترین پاسخ من به بی رحمی های توست....
  6. جاده

    رد پای احساس ...

    شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد نگاهی شیشه ای دارم، به سنگ مردمک هایت الفبای دلت معنای «نشکن»! را نمی فهمد هزاران بار دیگر هم بگویی «دوستت دارم» کسی معنای این حرف مبرهن را نمی فهمد من ابراهیم عشقم، مردم اسماعیل دلهاشان محبت مانده شمشیری که گردن را نمی...
  7. جاده

    رد پای احساس ...

    چون موج که از اوج هراسان فرود است چشمم نگران مانده ی چشمان حسود است دلواپسی ام موج پریشانی دریاست دلتنگی من اوج هوس رانی رود است پیش از تو که دلتنگ ترین سنگ صبوری پیش از تو که بدرود تو هم عین درود است وابسته نبودم به کسی ، هیچ کسی هم وابسته ی این وصله ی ناجور نبود ست از عشق سخن...
  8. جاده

    رد پای احساس ...

    رفتی از چشمم و دل محو تماشاست هنوز عکس روی تو در این آیینه پیداست هنوز هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز در دلم عشق تو چون شمع به خلوتگه راز در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز گر چه امروز من آیینه ی فردای منست دل دیوانه در اندیشه ی فرداست هنوز...
  9. جاده

    رد پای احساس ...

    هنوز بوي تو از سمت عشق مي آيد نگاه كن كه چه بيهوده آرزومندم به احتمال بعيدي چگونه دل بستم چه ساده ام كه به لبخند سايه پابندم به احترام نگاهي كه شعله شعله مرا ميان آتش شرم و گناه مي سوزد به لحظه لحظه ي يك انتظار طولاني كه چشم هاي مرا روي راه مي دوزد نشسته ام كه بگويم هنوز يادم هست كه بي تو...
  10. جاده

    رد پای احساس ...

    درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند معنی کور شدن را گره ها می فهمند سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند نه نفهمید...
  11. جاده

    رد پای احساس ...

    دلـم مـواج است صدای آبـی ترین احساس در گوش هایـم زنگ می زند دریا به یـادت هسـت
  12. جاده

    رد پای احساس ...

    همیشه حرف هایی نا گفتنی می ماند و هراس ته قلب دوباره شکوفه می دهد اما زمزمه های درون وجود هیچ گاه خاموش نمی شوند و آتش جاودانه ی احساس
  13. جاده

    رد پای احساس ...

    هنوز كابوس رفتنت را بيدار نشده ام با وجود اين همه زمان ! صداي سكوتت مي آيد از لاي نسيم كه بي خيال ، چشمهايم را مي بَرد مي بَرد تا ناكجاي هزار كجاي نامعلوم ! و آنجا رهايم مي كُند بي نشان ...
  14. جاده

    رد پای احساس ...

    کاش یک لحظه به جایم بودی تا بدانی که چه دردی دارد: وقتی اندازه سنگینی یک کوه، دلت غمگین است و به اندازه تنهایی یک چاه، تو هم تنهائی و به اندازه آوارگی باد، تو هم آواره کاش یک لحظه به جایم بودی تا بفهمی که چه دردی دارد: باغبانی که تبر می سازد و درختی که به اندیشه هیزم شدن از سبز شدن...
  15. جاده

    رد پای احساس ...

    شاید یه روزی برسه بگی نرو کارت دارم بگی بمون آخه فقط تو دنیا من تو رو دارم شاید یه روزی برسه منتظرم باشی زیاد ذوق بکنی وقتی میاد گلهای خنده رو لبام شاید یه روزی برسه بگی فقط تو رو دارم بگی تو دنیای منی بگی خیلی دوستت دارم شاید یه روزی برسه دست بذاری روی شونه هام یا اینکه تو شونه کنی خرمن گیسوی...
  16. جاده

    رد پای احساس ...

    دارم از تو حرف میزنم . . .اما روحت هم از نوشته هایم خبر ندارد . . . ایرادی ندارد . . .یاد تو به نوشته هایم رنگ میدهد . . . شاید دیگری بخواند و آرام گیرد ذهن پریشانش . . .
  17. جاده

    رد پای احساس ...

بالا