نتایح جستجو

بابا مهرشاد تو گلی .:gol:

- من فکر می‌کنم خیلی سمجه. - سبک کلام او در ناخودآگاه آدم باقی می‌مونه و من هیچ‌وقت برای اینکه مثل او باشم آگاهانه تلاش نکرده‌‌ام. - انسان ساده ای است. - انگار تو این دنیا نیست. - شوته - خیلی مودبه و خیلی حرفای زیبا و نازیبا که همیشه پشت سر دیکران مبگوئیم. میدانید دیگران در باره شما چه جوری...

تالار گفتگوی آزاد از هر نظر شبیه آثار آنتونیونی است. باور نمیکنید ایم مطلب رو بخونید ببینید عین شرح حال تالار هست یا نه. تازگی ها , طراوت , جر و بحث ها , جدال اندیشع ها , قهر و آشتی ها و هر آنچه در ایت تالار وجود داره در آثار آنتونیونی هم وجود داره. آثار آنتونیونی سرشارند از بازدیدهای «تصادفی»...

«انگار من نبودم که روی پایم بند نیستم. انگار اس‌ام‌اس نمی‌زنم: «بیا!» انگار بلافاصله جواب نمی‌آید: «سینه‌خیز.»… انگار حالا هی من نمی‌روم پشت پنجره تا آن پرادو مشکی را ببینم که نمی‌بینم، انگار دوباره سیگار روشن نمی‌کنم، انگار پشت کامپیوتر نمی‌نشینم و تایپ نمی‌کنم، انگار دوباره نمی‌‌روم پشت...

مهرشاد می کشمت. صبر کن. منتظرت هستیم داداش.:gol:

ما که ذاتا خوش تیپ هستیم . اما کسی قبول نمیکنه. شکل کدو قلقلی ام . حض میکنم وقتی خودمو تو اینه میبینم. اینو بهش میگن اعتماد به نفس که اگه انسان داشته باشه همه چی داره. حتی اگه کوتوله هم باشه. ممنون از تاپیک قشنگت.:gol:

نوشتن توی قطار کمی غیرعادی به نظر می‌رسد. نشستن کنار پنجره در حالی که دیرک‌های چوبی از کنارت به سرعت رد می‌شوند و سیم‌های بینشان شکم‌های متواترشان را به رُخت می‌کشند، قاعدتاً باید حس و حال سینما را به تو منتقل کند. به ویژه وقتی که روبه‌رویت یک زن و شوهر مسن انگلیسی نشسته باشند و مرتباً...

تو تاپیک من دیگه . بنام : میتوان اینگونه هم اندیشید. خلاصه من بشوخی گفتم داداش. جدی نبود. ولی قضیه من و بابا بزرگ همین بود که عرض کردم. روزتان خوش.

سلام رفیق. این بابا بزرگ میاد تو تاپیک های من و چرت و پرت مینویسه. منم با همان سبک بهش جواب میدم. شمام هی برو و تشویقش کن . باشه؟ قرار ما سر تاپیکی که خواهی زد.[IMG]

برای دنبال کردن این بحث از نزدیک، دست یازیدن به تحلیل روشی بجاست که بنا بر آن «جوانان» زمان خود را شرح داده و پاسخ برای مصاف خود فراهم می آورند. موضع برونو بوئر رمز آمیز است. برای او امروز - «زمان آگاهی از خویش مطلق»-، جهان در آستانة «فاجعه»ای است که خود را «بزرگ تر و دهشتناک تر از فاجعه ای نشان...

پایة تئوریک مقایسه، تصدیق عقلانیت روند تاریخی، بنا بر این، تفسیر دیالک تیکی و نقدی اندیشة هگلی عقلانیت واقعیت است که بنا بر آن تنها آن چه که طی دوره ها بر پایه دلیل های قوی که گسترش تاریخی را بر می انگیزد، تأیید می شود،امر واقعی است

اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستید ع قدر سلامتی خود را بداند زیرا جمعیتی مطابق با یک میلیون نفر تا یک هفته دیگر زنده نخواهند بود. اگر تا کنون از اسیب های جنگ , تنهایی در سلول زندان , عذاب , شکنجه و از گرسنگی در امان بوده اید , وضعیت شما از وضعیت پانصد میلیون نفر در جهان بهتر است. اگر میتوانید...

مگر دانشگاه مرکز عالم هست که بشه همه واقعیت های کهن را در آنجا سنجید. در مورد نظرات بچه ها هم شما بیخیال باش . اونا همیشه حق میگن و نظراتشون هم محترمه. شما ماشاالله چه قدرتی داری که به همه نظرات دوستان در یک جمله پاسخ گفتی و آنالیزشون کردی ؟ خبری هم نیست جز دوری شما.:biggrin:

سرکه تند همیشه ظرف خودش را میترکاند. سعی کن انتقاداتت همیشه مثبت باشه . اولین انتقاد شما شروع بدی بود و لحن مسخره ای هم داشت . مقصر خودت بودی عزیز.:gol: در ضمن اسم قشنگی داری . موفق باشی.:gol::heart::gol:

دوست عزیز ID قبلی شما را میدونم چیه. با اون نامت نمیتونستی خودت باشی , شکر خدا که با این نام جدید عین خودت شده ای. برای بقیه حرفات هم سکوت میکنم. که بهترین جواب است خاموشی.

پیام بزرگان پیام بزرگان پیام بزرگان برای دوست همه محبت خود را ظاهر نکن، چون با اندک تغییری تو را دشمن می‌دارد. (سقراط) شما ممکن است بتوانید گلی را زیر پا لگد مال کنید، اما محال است بتوانید عطر آن را در فضا محو کنید. (ولتر) طلا را با آتش، زن را با طلا و مرد را با زن امتحان کنید. (فیثاقورث)...

سخنان و جملات ستارخان - سالار ملی سخنان و جملات ستارخان - سالار ملی سخنان و جملات ستارخان - سالار ملی ستارخان : وطن پرست ترین کسی که شناخته ام همانا فردوسی ، پیر مرد توسی است . ستارخان : مشروطه خواه ، تفنگچی نیست بل آزادی خواه است اگر آزادی نباشد ایران به آشوب کشیده می شود قاجار ، مشروطیت...

امید ، خود زندگیست از باشگاه مهندسان ایران امید ، خود زندگیست از باشگاه مهندسان ایران امید ، خود زندگیست از باشگاه مهندسان ایران امید ، خود زندگیست گفته اند اسبی به بیماری گرفتار آمد و پشت دروازه شهر بیفتاد . صاحب اسب او را رها کرده و به داخل شهر شد مردم به او گفتند اسبت از چه بابت به این...

شادی در تنهایی نیست شادی در تنهایی نیست ناصر خسرو قبادیانی بسوی باختر ایران روان بود . شبی میهمان شبانی شد در روستای کوچکی در نزدیکی سنندج ، نیمه های شب صدای فریاد و ناله شنید برخاست و از خانه بیرون آمد صدای فریاد و ناله های دلخراش و سوزناک از بالای کوه به گوش می رسید . مبهوت فریاد ها و ناله...

اون تکرار حوادث هست نه تکرار تاریخ.:gol: