کاش در آغوش تو . . می مردم .
تنها جایی که
لحظه هایش آکنده ام می کرد
از فراموشی ی عمیقی
که دردهایم را به تمامی
از یاد می بردم . .
کاش آن لحظه که
تپش قلبهامان یکی می شد
ضربان قلبم را
از کار می توانستم انداخت
تا تنها کنار لالایی ی نبض نفسهای تو
به خوابی ابدی بروم . . .
کاش میان...
بگذار بگویم :
آخر فهمیدم چه ربطی بهم داریم ...
که پشت این همه فاصله تا این حد به من نزدیکی ...
" تو ادامه ی وجود منی "
دل من با تو آرام گرفت ...
این نوشته های گاه و بی گاه ،
قلب من است برای تشکر از تو ...
من نمی دانم چه شد یا از کجا پیدا شدی ،
فقط خوب کردی ادامه ی وجود من شدی ...
خوب...
هــوس کــرده ام کـــه تـــو بـاشـــی
مـــن بـــاشـم
و هیچـکـس نبـاشـــد
آنگـــاه داغتـــریـن آغــــوش هـــا را از تنـتــــ
و شیـریـــن تـریــن بــوســـه هـــا را از لبـــانتــــ بیـــرون بکشـــم
بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایـــی کـــه میخــــواهمتــــ و نیسـتـــی
[IMG]
اینجاشو نمیگم یکیم ک ی چ بت میگه انگ دیوونگی و کفر میزنی رو پیشونیش دیگه بسه هم برا ت هم من هم بابا هم همهخیال بابا رو دلخوش کردی ک منو رام کرده؟دلم برات میسوزه بابا مگه بنده پاک ت نی؟مگه برات همه کار نکرده؟دلم برا خودت و بنده هات میسوزه وای بحال بنده ای ک خداش ت باشی م بابارو ادمش میکنم ت...
خدایا ؟ میشنوی؟ اصلا هستی؟ طرف کی هستی ت ؟ کدوم طرفی هسی؟چقد بات را بیام بلکه اینقد عزیزامو زجر ندی ؟ بست نی؟بچه ای ت ک با شیطان درافتادی؟ با ی فرشته؟!اما خودمونیما حق با اون بودهمه این اشرف مخلوقاتت اشغالن هم من هم خیلیای دیگه میدونی جز چن نفری ک...ن بزا ی جور دیگه بگم ب چن تا ا بنده هات ی دل...
هزار خدای هزار زندیق نقش از خیال ت ریخته اند
بر استان رویای عاشق شدن وخدای من
سرمه از اشکهای من بر چشمانشان اویخت
تا ت را بسان من بببینند
چرا ک من نشانده ام نامت را بر عمق هر قطره شبنم
ک هر سحرگاه بر گوشه چشم لاله میخشکد
چرا ک من نشانده ام نفسهایت را
در انعکاس واژه واژه شعرم
ک بر لبان ت بوسه...
مدتي هسـت كه حيرانـم و تدبيـري نيســت
عاشـق بي سر و سامانــم و تدبيــري نيست
از غمت سر به گريبانم و تدبيـري نيســت
خون دل رفتـه زدامانــم و تدبيــري نيست
از جفاي تو بدينسانـم و تدبيـري نيســت
چـه توان كـرد...
نیـست جــز نـامی از او در دست من
زان بـلـنــدی یــافــت قــدرِ پسـتِ من
نــاچشیـــده جـــرعـــه ای از جـــام او
عشــق بـــازی مـی کنـــم بــا نــام او
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
نه شهری بخشمش او را ، نه روح و جان و اجزا را
......
:دی
http://zaros.persianblog.ir/post/289
file:///C:/Documents%20and%20Settings/Administrator/My%20Documents/239.htm