نتایح جستجو

  1. masoud69

    در كتاب حاجي‌آقا نوشته صادق هدايت (1945)، حاجي به كوچك‌ترين فرزندش درباره نحوه كسب موفقيت در...

    در كتاب حاجي‌آقا نوشته صادق هدايت (1945)، حاجي به كوچك‌ترين فرزندش درباره نحوه كسب موفقيت در ايران نصيحت مي‌كند: توي دنيا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپيده؛ اگر نمي‌خواهي جزو چاپيده‌ها باشي، سعي كن كه ديگران را بچاپي !!! سواد زيادي لازم نيست، آدم را ديوانه مي‌كنه و از زندگي عقب مي‌اندازه! فقط سر...
  2. masoud69

    تا بتواني حساب پول را نگه‌داري و كلاه سرت نره، فهميدي؟ حساب مهمه! بايد كاسبي ياد بگيري، با مردم...

    تا بتواني حساب پول را نگه‌داري و كلاه سرت نره، فهميدي؟ حساب مهمه! بايد كاسبي ياد بگيري، با مردم طرف بشي، از من مي‌شنوي برو بند كفش تو سيني بگذار و بفروش، خيلي بهتره تا بري كتاب جامع عباسي را ياد بگيري! سعي كن پررو باشي، نگذار فراموش بشي، تا مي‌تواني عرض اندام بكن، حق خودت را بگير! از فحش و تحقير...
  3. masoud69

    در كتاب حاجي‌آقا نوشته صادق هدايت (1945)، حاجي به كوچك‌ترين فرزندش درباره نحوه كسب موفقيت در...

    در كتاب حاجي‌آقا نوشته صادق هدايت (1945)، حاجي به كوچك‌ترين فرزندش درباره نحوه كسب موفقيت در ايران نصيحت مي‌كند: توي دنيا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپيده؛ اگر نمي‌خواهي جزو چاپيده‌ها باشي، سعي كن كه ديگران را بچاپي !!! سواد زيادي لازم نيست، آدم را ديوانه مي‌كنه و از زندگي عقب مي‌اندازه! فقط سر...
  4. masoud69

    تا بتواني حساب پول را نگه‌داري و كلاه سرت نره، فهميدي؟ حساب مهمه! بايد كاسبي ياد بگيري، با مردم...

    تا بتواني حساب پول را نگه‌داري و كلاه سرت نره، فهميدي؟ حساب مهمه! بايد كاسبي ياد بگيري، با مردم طرف بشي، از من مي‌شنوي برو بند كفش تو سيني بگذار و بفروش، خيلي بهتره تا بري كتاب جامع عباسي را ياد بگيري! سعي كن پررو باشي، نگذار فراموش بشي، تا مي‌تواني عرض اندام بكن، حق خودت را بگير! از فحش و تحقير...
  5. masoud69

    روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس...

    روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند...
  6. masoud69

    این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم...

    این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد. تصور...
  7. masoud69

    . لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که...

    . لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد. به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید؟! و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد: دست...
  8. masoud69

    در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل...

    در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است.... و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری...
  9. masoud69

    به نظر من آدمها دو دسته هستن: یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور و ... یا بی پول...

    به نظر من آدمها دو دسته هستن: یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور و ... یا بی پول ترن که بهشون میگم گشنه گدا و ... یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خرحمال و ... یا کمتر کار میکنن که بهشون میگم تنبل و ... یا از من سرسخت ترن که بهشون میگم کله خر و ... یا بی خیال ترن که...
  10. masoud69

    به نظر من آدمها دو دسته هستن: یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور و ... یا بی...

    به نظر من آدمها دو دسته هستن: یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور و ... یا بی پول ترن که بهشون میگم گشنه گدا و ... یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خرحمال و ... یا کمتر کار میکنن که بهشون میگم تنبل و ... یا از من سرسخت ترن که بهشون میگم کله خر و ... یا بی خیال ترن...
  11. masoud69

    [IMG]

    [IMG]
  12. masoud69

    سلام نتایج ترم تابستونی چی شد

    سلام نتایج ترم تابستونی چی شد
  13. masoud69

    enshala movafagh mishid

    enshala movafagh mishid
  14. masoud69

    salam mohammad joon migam emroz akhbar migoft mikhan do ta rodkhona ro bendazan be daryacheye...

    salam mohammad joon migam emroz akhbar migoft mikhan do ta rodkhona ro bendazan be daryacheye oromiya fekr konam talashet javab dad
  15. masoud69

    کارشناسی ارشد (مشاوره، سوال و درخواست)

    salam dost aziz nazar manam ba yassi66 yekiya bavar konid ma ke tamom ein darsa ro kelas raftim ba hezar model dardesar mifahmim doros ma hamash riyasiyata ta kelas narafta bashi nemitoni befahmi
  16. masoud69

    کارشناسی ارشد (مشاوره، سوال و درخواست)

    ey baba pass inayi ke ghabol shodan koga hastan baba biyayn rotba va darsadatoon ro bezarid
  17. masoud69

    salam eyd shoma ham mobarak( albata ba taakhir ) fekr konam emtahana y term tabestoon haftey...

    salam eyd shoma ham mobarak( albata ba taakhir ) fekr konam emtahana y term tabestoon haftey digast enshala ke khob khondid :wallbash: :twisted::wallbash::twisted:
  18. masoud69

    ديدم به خواب حافظ نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس‏ دیدم به خواب حافظ ، توى صف اتوبوس گفتم: سلام...

    ديدم به خواب حافظ نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس‏ دیدم به خواب حافظ ، توى صف اتوبوس گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى گفتم: چگونه ‏اى؟ گفت: در بند بى‏خیالى گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى گفتا که: مى‏سرایم شعر سپید...
  19. masoud69

    گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟ گفتا: شدید گشته معتاد گرد...

    گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟ گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ گفتا: خریده قسطى تلویزّیون به جایش‏ گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره‏ گفتا: شده پرستار یا منشى اداره گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل گفتا: که دست...
  20. masoud69

    گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى گفتم: بیا ز هدهد جوییم...

    گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره‏ گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟ گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى گفتا که: ادکلن شد در شیشه ‏هاى رنگى‏ گفتم...
بالا