نتایح جستجو

خواهش ميكنم .... عكس آواتارتون انگار يه بانويي هست كه روي اسب نشسته و عكسش رو گرفته اند....چه خاطره جالبي داري ... جنگل سيسنگان بعد از چالوس و حوالي نور هست اگر اشتباه نكنم ... گاز گرفتن براي حيوانات يك نوع ابراز علاقه است:d

سلام ... به دوست جديدمون خوش آمد ميگم ...

خواهش ميكنم ... آره ديدي؟ ... كيفيت عكسهاش برام جالب بود ... [IMG]

[IMG] [IMG]

ممنون .. حق با شماست...:gol: [IMG]

ممنون ... آخرش هم نه من فهميدم چي بود نه دكترا ... عفونت شديد مجاري تنفسي ... يه چيزي شبيه آنفولانزا ... ولي عفونت همراه با خونريزي و حال تهوع و ضعف شديد ... ميدوني دو ماه درگيرش بودم ... كنكور كارشناسي ارشد رو از دست دادم اميدي نيست...

خيلي بهترم ... ولي سه نوبت زير سرم رفتم و قويترين آنتي بيوتيكهاي موجود دنيا رو استفاده كردم ... كپسولهايي كه 12 ساعتي بودن ... شايد برات جالب باشه كه زانوي پاي راستم خشك شده بود و با مشكل خم ميشد (عوارض دارو) ولي خداروشكري خوب شدم ... ممنون:gol:

سلام .... ببخشيد :sweatdrop:اين سايت خيلي ارور داشت ... منهم شديد بيمار بودم و كم حواس .. تصادفي حذف شدي ... كي دلش مياد شانلي عزيز رو حذف كنه:gol:.. اين منهم كه حذف شده خدايي ام:d تازه شم كه همكار مدير هم شده و اينا ديگه:gol:

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

سلام .... ممنون ...شما چطوريد؟

سلام... ببخش كه نتونستم دعوتتون رو اجابت كنم ... فرصتش نشد :gol:

سلام ... خوبم ممنون ... شما خوبين؟ يه مدت طولاني مريض بودم ... عقب افتادم و ... ديگه فايده اي نداره ... ارشد امسال رو شركت نميكنم

سلام گلاب جان ... اگر موافق باشيد بد نيست يك زير تالار براي تالار ادبيات ايجاد كنيد به نام رمان و داستان تا تاپيكهايي كه در اين رابطه هست در آنجا قرار بگيره ... بازهم هر طور صلاح ميدونيد:gol:

دوستان عزيز اگر فرصت داشتيد يه سري به تاپيك شمس تبريز كه توي امضاء من هست بزنيد ... شايد مطالبش براتون جالب باشه ... :gol:

متن اصلي: درويش را ترشي خلق چه زيان؟ همه عالم را دريا گيرد بط را چه زيان؟ عيبي باشد در آدمي كه هزار هنر را بپوشاند و يك هنر باشد كه هزار عيب را بپوشاند. آن يكي را همه عيبها نبود الا كينه دار بود، هنرهاش را پوشانيد، و سرانجامش چه شد؟ و ان عليك اللعنه...الي يوم القيامه خود مردم نيك را نظر بر عيب...

گر تواني اي صبا بگذر شبي در كوي او ور دلت خواهد ببر از من پيامي سوي او گر دلم را بيني آنجا گو حرامت باد وصل من چنين محروم و تو پيوسته همزانوي او چون رسي آنجا هلا آهسته باش و دم مزن تا نياشوبد بناگه جعدي از گيسوي او :gol::gol::gol: گر دل طلبم بر سر كويت بينم ور جان طلبم در خم مويت بينم...