نتایح جستجو

  1. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    ... منخود اینگونه مرگ را خواهانم تا آنکه شما، دوستانم، به پاس خاطرِ من زمین را بیش دوست بدارید. و من دیگر بار به زمین بازخواهم گشت تا در او که مرا زاد،بیاسایم. به راستی زرتشت،غایتی داشت و گوی خویش افکند.اکنون شما دوستان،وارثان غایب من باشید. گوی زرین را به سوی شما می افکنم: از همه بیش دوستدارم...
  2. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    "...در شن تکان خواهد خورد. در آسمان، در هوا در شن تکان خواهد بود. هرگز مگر در رويا روياي خوش فقط يک بار آيد به کار. پيکر کوچک دل کوچک يک تخته طپان خاکستري خاکستر فقط راست قامت. زمين آسمان يکي همه‌سو بي‌پايانگي پيکر کوچک فقط راست قامت. در شن نه گيرش گاهي يک گام بيش‌تر در بي‌پايانگي موفق خواهد شد...
  3. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    اگر غمی هست بگذار باران باشد و این باران را بگذار تا غم تلخی باشد از سر غمخواری و این جنگل های سرسبز در این جای در آرزوی آن باشند که مگر من ناگزیر به برخاستن شوم تا در درون من بیدار شوند. من اما جاودانه بخواهم خفت زیرا اکنون که من این چنین در تپه های کبودی که بر فراز سرم خفته اند بسان درختی...
  4. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    من تقدس را آن می دانم که بشر برای بشر بوجود آورد. نه اینکه خود را به ماورایی اختصاص دهد که بنیان های معمول وجودش سال هاست رد شده اند. و در تفاوت دیدگاه حق با توست. چه آنچه که تو خدا می خوانی، من دلیل برای وجودش نمی بینم و آنچه من بعنوان خدا از آن یاد می کنم تو نمی شناسی! در باب آزردگی هم این...
  5. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    و بشر دریافت که دیگر نمی تواند مانند نیاکان خود گناه را به گردن مخلوقات خود بیاندازد! بشر دریافت که محکوم ست به ویلان بودن میان ویرانه هایی که پدرانش برایش به جا گذاشتند. انسان مدرن، این جرئت را داشت که مسئولیت خویش و قرنش را به دوش بکشد. بشری که دریافت که محکوم ست به زیست و ماندن و اثبات اینکه...
  6. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    خدای تو مهربان است و رحیم و الرحمان! مرا نه با خدای تو کاریست، نه با بهشت و جهنم اش! گمان کنم این اجازه را داشته باشم که به خدای خودم ناسزا بگویم!
  7. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    کی سحر می شود این شب خونین؟... کی به پایان می رسداین سرگیجه بی صاحب؟!... کی این سفر بی مرز و زمان انتهایش را خواهد دید؟! کی تمام می شود این سیل لاکردار اشک؟!.... چرا...چرا...چرا... پ.ن: در انتها باز یک راوی می ماند و یک اخترک غم...
  8. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    ابله آن خدایی بود که هیچگاه درنیافت که کی بیافریند و کی ببرد... آن خدایی که نفهمید که سرنوشت و مرگ و زندگی مقوله ای بشری ست و باید میان خود این مخلوقات بینوا حل شود... و ابله آن بشری بود که خدا را افرید و هرچه ذهنش گسترش می یافت، خدایان دروغین را نیز ازدیاد می بخشید تا آنکه کار به جایی رسید که...
  9. کالیگولا

    All these years All these wasted breathes All these nihility I kept deep Never fading Never ending

    All these years All these wasted breathes All these nihility I kept deep Never fading Never ending
  10. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    ولتر :اولين روحاني جهان اولین شيادی بود که به اولین ابله رسيد. دنيس ديروت: يک فيلسوف تابحال هرگز يک روحاني را نکشته است، در حاليکه روحانيون فلاسفه زيادي را کشته اند...
  11. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    «...دور و بر من روز به روز خلوت تر مي شود،عجيب است.خيلي ها مرده اند،خيلي ها مرده اند!مرگ خانه را خلوت كرده است.حتي اگر ماه را برايم مي آوردند ديگر نمي توانستم به عقب برگردم.حتي اگر آنهايي كه مرده اند دوباره زير نوازش آفتاب مي لرزيدند جنايت از صفحه زمين پاك نمي شد.منطق،كاليگولا، بايد به دنبال...
  12. کالیگولا

    I will choke until I swallow

    I will choke until I swallow
  13. کالیگولا

    Blow out the candles On all my frankensteins. At least my death wish will come true. You taste...

    Blow out the candles On all my frankensteins. At least my death wish will come true. You taste like Valentine's and We cry, You're like a birthday. I should have picked the photograph It lasted longer than you
  14. کالیگولا

    This was never my world, you took the angel away I'd kill myself to make everybody pay

    This was never my world, you took the angel away I'd kill myself to make everybody pay
  15. کالیگولا

    Into the fire...

    Into the fire...
  16. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    این روزها بیشتر به مثال مرده ای می مانم که بین جماعت عبور می کند. از بین همه رد می شوم و هیچ کس هم متوجه این روح تهی نمی شود.... "حقیقت این است که زیاد خسته و به همه چیز بی علاقه هستم. فقط روزها را می گذرانم، و هر شب پس از صرف اشربه مفصل خودم را به خاک می سپارم و یک اخ تف هم روی قبرم می اندازم...
  17. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    شهید نورانی در 19 اوت 1948 نامه ای به جمال زاده می نویسد و در بخشی از آن نامه وضع هدایت را ،که آن زمان در هنرکده زیبا مترجم فرانسه بود، اینطور توضیح می دهد: روزی نیم ساعت به آنجا سری می زند. اول کلاهش را برمی دارد و در گوشه ای می گذارد. بعد روی یک صندلی می نشیند و سفارش یک چای قند پهلو می دهد...
  18. کالیگولا

    I'm floating in the sea of stars, I'm drifting away from the shore I will be lost in the dream...

    I'm floating in the sea of stars, I'm drifting away from the shore I will be lost in the dream when the dark days come But I will make the time run backwards and I'll make the stars shine again I will light up the sky to a bright crimson nights ... And they'll shine together forever With...
  19. کالیگولا

    لطف داری. امتحانای من 13 ام تیر تمومه! پ.ن: من نمی فهمم دلت برای چی من تنگ شده آخه؟! خب می خوای...

    لطف داری. امتحانای من 13 ام تیر تمومه! پ.ن: من نمی فهمم دلت برای چی من تنگ شده آخه؟! خب می خوای یکی رو کتک بزنی یه کیس بوکس بگیر هر روز بیوفت به جونش! :دی
  20. کالیگولا

    موضوع همین بود که چیزی کم نداشتی!

    موضوع همین بود که چیزی کم نداشتی!
بالا