دفتر خاطرههامون پر شده از غم و حسرت
چند صفحه حرف نگفته، چند صفحه ماتم غربت
تا به كي گوشه نشستن، عكس فردا رو كشيدن
تا به كي رفتن و رفتن، اما هيچ جا نرسيدن
يا كه موندن پشت ديوار و يه توجيه
اينه بن بست، بسه رفتن
مثل اون پرندهاي كه تو قفس فكر فراره
ولي وقتي ميره بيرون، نميدونه كي رو...