نتایح جستجو

  1. mr1991

    آنتی دختر

    چاكر همه ي آبجي هاي باشگاه! البته نه همه ها!!!!!!!!!
  2. mr1991

    دپسردگي مزمن !

    اونجا كه نميذاره نفس بكشيم! ما هم كه هميشه تو دهنشيم!
  3. mr1991

    آنتی دختر

    من خودم يكي ديگه واست ميخرم! اگه آبنباتتو بهش ندي عقده اي ميشه! پسره ديگه!
  4. mr1991

    يه کوچولو شوخي با اقايون!!

    با مزه بود!:w25:
  5. mr1991

    دپسردگي مزمن !

    نه! بگو! نذار تو دلت بمونه ! غم باد ميگيري!
  6. mr1991

    تفاوت هاي زن و مرد

  7. mr1991

    تخصص در حد لاليگا !

    با اين كه به شدت فمنيستم ولي جالب بود!
  8. mr1991

    دپسردگي مزمن !

    مهندس يه تب و لرز كرديا! مگه چي شده حالا؟!
  9. mr1991

    داستان هاي كوتاه

    قابلي نداشت! خوشحالم كه تونستم كمكتون كنم!;)
  10. mr1991

    آنتی دختر

    گيسامونو چنگ بزنيم ؟! واسه كي؟! نكنه واسه شما؟!:w15::w15::w15:
  11. mr1991

    موضوع انشا: توافت‌های ایران و خارج

    پدرم همیشه می‌گوید " این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند" البته من هم می‌خواهم درسم را بخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم. تازه دایی دختر...
  12. mr1991

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2031089#post2031089

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2031089#post2031089
  13. mr1991

    فرشته ی نجات

    مردي داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: - اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي . مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پايش. مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد . بهر حال نجات پيدا كرده بود . به راهش ادامه داد .به محض اينكه مي خواست از...
  14. mr1991

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2031064#post2031064

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2031064#post2031064
  15. mr1991

    داستان هاي كوتاه

    به یاد آر........ به یاد آر........ (( ((زندگي اجبار است مرگ اخطار است دوستي فقط يکبار است اما جدايي بسيار است)) )) ((به چشمي اعتماد کن که به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار که جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است)) (( ((مهرباني را در...
  16. mr1991

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2030991#post2030991

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2030991#post2030991
  17. mr1991

    قهرمانان آدم های کوچک

    نادانی رو به خردمندی کرد و گفت فلان شخص ، ثروتمندترین مرد شهر است . باید از او آموخت و گرامیش داشت . خردمند خندید و گفت فلانی کیسه اش را از پول انباشته آنگاه تو اینجا با جیب خالی بر او می بالی و از من می خواهی همچون تو باشم ؟! نادان گفت خوب گرامیش مدار ، بزودی از گرسنگی خواهی مرد . خردمند خندید...
  18. mr1991

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2030932#post2030932

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2030932#post2030932
  19. mr1991

    هديه ي پدر

    مرد جوانی ، از دانشکده فارغ التحصیل شد . ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی ، پشت شیشه های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود . مرد جوان ، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی ، آن ماشین را برایش بخرد . او می دانست که پدر توانایی خرید...
  20. mr1991

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2030906#post2030906

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=2030906#post2030906
بالا