نتایح جستجو

  1. sahar68

    من که نوه تم یادت باشه تپل حساب کنی ها

    من که نوه تم یادت باشه تپل حساب کنی ها
  2. sahar68

    دو هزار چیه امین برو تو کار ده هزاری البته چون هم دانشگاهی هستی تخفیف بهت دادیم ها باید چک سفید...

    دو هزار چیه امین برو تو کار ده هزاری البته چون هم دانشگاهی هستی تخفیف بهت دادیم ها باید چک سفید امضا کنی حمید جان
  3. sahar68

    حالا بهتر شد ولی فک کنم یه خورده پیشونیت معلومه میخوای من عکس خودمو بذارم برات بهتره ها میدونی...

    حالا بهتر شد ولی فک کنم یه خورده پیشونیت معلومه میخوای من عکس خودمو بذارم برات بهتره ها میدونی که ابجیت چه طور رو میگیره با پوشیه میام بیرون
  4. sahar68

    هلیا دروخ میگه من بلت نیستم ناهار درس کن دس بوسه خودته ناهار عیدی هم یادت نره ها پر کن چیباتو :دی

    هلیا دروخ میگه من بلت نیستم ناهار درس کن دس بوسه خودته ناهار عیدی هم یادت نره ها پر کن چیباتو :دی
  5. sahar68

    حمید جنبه اذیت داره یا نه ؟ فک کنم نداره

    حمید جنبه اذیت داره یا نه ؟ فک کنم نداره
  6. sahar68

    به هلیابوگو پیامای منو نخونه ها فوضول خانم جیگر!

    به هلیابوگو پیامای منو نخونه ها فوضول خانم جیگر!
  7. sahar68

    سلام بر داداش بهتر از گلم ممنون نفس میاد میره چه کنیم دیگه شما در چه حالی اره بیرونه خودت خبر نداری

    سلام بر داداش بهتر از گلم ممنون نفس میاد میره چه کنیم دیگه شما در چه حالی اره بیرونه خودت خبر نداری
  8. sahar68

    اونی که گفتم خوندم حالا چیکار کنم ؟

    اونی که گفتم خوندم حالا چیکار کنم ؟
  9. sahar68

    میزان تحصیلات بازیگران معروف سینما!

    ممنون پسرجان مستفیض شدیم!
  10. sahar68

    هنگامی که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد، با مشکل کوچکی روبرو شد. آنها...

    هنگامی که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد، با مشکل کوچکی روبرو شد. آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون جاذبه کار نمی کنند . (جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی یابد و روی سطح کاغذ نمی ریزد…) برای حل این مشکل آنها شرکت مشاورین آندرسون را انتخاب کردند … تحقیقات بیش...
  11. sahar68

    روزی اسب کشاورزی داخل چاه افتاد . حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می کرد.بالاخره...

    روزی اسب کشاورزی داخل چاه افتاد . حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می کرد.بالاخره کشاورز فکری به ذهنش رسید . او پیش خود فکر کرد که اسب خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر شود . او همسایه ها را صدا زد و از آنها درخواست کمک کرد . آن ها با بیل در چاه سنگ و گل ریختند. اسب ابتدا کمی...
  12. sahar68

    پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید...

    پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و آرزو کرد ابر باشد و تبدیل به ابری بزرگ شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف تکان داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی...
  13. sahar68

    روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت میکرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد میشد...

    روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت میکرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد میشد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت : این بازرگان چقدر قدرتمند است و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و...
  14. sahar68

    دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد... دوستی که...

    دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد... دوستی که صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت : "امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد" آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و تصمیم گرفتند حمام کنند . ناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق...
  15. sahar68

    زنده ایی پسر؟

    زنده ایی پسر؟
  16. sahar68

    سلام خوبین؟ من بد نیستم میگذره من نبودم چه خبرا؟ زندگی چه طور بوده؟

    سلام خوبین؟ من بد نیستم میگذره من نبودم چه خبرا؟ زندگی چه طور بوده؟
  17. sahar68

    ینجا پاییز شده است. اما، هرچه میگردم، روی زمین جنازه برگها را پیدا نمیکنم!!! اینجا پاییز شده...

    ینجا پاییز شده است. اما، هرچه میگردم، روی زمین جنازه برگها را پیدا نمیکنم!!! اینجا پاییز شده است و درخت ها همچنان سبز اند ولی بر رویشان نمیتوانی تاب ببندی یا حتی میوه بچینی... اینجا پاییز شده است و خبری از ظهر گرم تابستان و صف بستنی فروشی نیست. اینجا فقط آسمان گرفته و غروب های دلگیر...
  18. sahar68

    سکوت خیره شدن به فکر فرو رفتن حرف زدن مرور کردن گوش کردن شنیده شدن... بعضی چیزا ، بعضی وقتا ،...

    سکوت خیره شدن به فکر فرو رفتن حرف زدن مرور کردن گوش کردن شنیده شدن... بعضی چیزا ، بعضی وقتا ، چقد سریع اتفاق میفتن ، طوری که اتفاق افتادنشون رو حس نمیکنی ... گاهی وقتا از خودم میپرسم چرا همه چی اینقد پیچیده و گیج کنندست؟ یا چطور من گاهی از کنار مسائل بزرگی، به سادگی رد میشم؟... بعضی وقتا...
  19. sahar68

    زندگی ، معلم سر به هوایی است . منطـق درس می دهد ، ولی دینی امتحان می گیرد ...

    زندگی ، معلم سر به هوایی است . منطـق درس می دهد ، ولی دینی امتحان می گیرد ...
  20. sahar68

    ختم کلام اینه که ، همه اون کارا و کلی کارای دیگه رو هم انجام دادم . کارایی که شاید خوشحالم میکرد...

    ختم کلام اینه که ، همه اون کارا و کلی کارای دیگه رو هم انجام دادم . کارایی که شاید خوشحالم میکرد ... ولی نشد !!! همشون فقط واسه همون لحظه خوب بودن . زود اثرشون میرفت و دوباره ...
بالا