نتایح جستجو

  1. M

    eeeeeeeee...خدا بیامرزتشون ... و من هم رفتم تو حیاط رفتم.... بپا لولو نخورتت تو...

    eeeeeeeee...خدا بیامرزتشون ... و من هم رفتم تو حیاط رفتم.... بپا لولو نخورتت تو حیاط....وووووووووووووهوووووووو(صدای باده...) کار شما که درست تره که...دختر به این خوبی..ماهی....مواظب باش... آشپزیت را فقط نفهمیدم که چطوریه..؟؟؟ فقط دیدم...نچشیدم هنو...
  2. M

    دکی از داماد شدن..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از زنده بودن پشیمون شد... البته تجربه اولمون بود..... برای نفر...

    دکی از داماد شدن..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از زنده بودن پشیمون شد... البته تجربه اولمون بود..... برای نفر بعدی برنامه های بهتری داریم ... چرا میخندی بهم خب....(گریه لوسی) این دوستم به خاطر پدرش دیگه سربازی و اینا نداشت... 2 سال جلوتر افتاد... من خودم کو حالا تا 5 سال دیگه..... خیالت از بابت من راحت..من...
  3. M

    (خنده) خوبه......باشه منم مامان بزرگ تو.....(خنده) نه جدی مامان بزرگا خیلی خوبن..قدرشونو بدون...

    (خنده) خوبه......باشه منم مامان بزرگ تو.....(خنده) نه جدی مامان بزرگا خیلی خوبن..قدرشونو بدون.. منم خیلی دوستشون دارم..هردوشون را.... مهتابه دیگه..... نگاهمون را گره میزنه......... جون من الان یه نگاه به ماه بنداز......
  4. M

    که این طور.... با خونواده رفتن این مشکلات را هم داره ... از نظر هماهنگ کردن و ایناش.... طوری...

    که این طور.... با خونواده رفتن این مشکلات را هم داره ... از نظر هماهنگ کردن و ایناش.... طوری نیست..برو با دانشگاه را جون من....برو پیش امام ...جای بدی نیست. آره بابا گرفتیشم دوباره هم زدیمش....(خنده خیلی زیاد) نه بابا ....زود چیه...21 سالمونه دیگه... منم دیگه دارم خودم داماد...
  5. M

    شیدا جونم با اجازت من کم کم رفع زحمت کنم... خیلی خوشحالم شدم که باهات حرف زدم..از ته قلبم...

    شیدا جونم با اجازت من کم کم رفع زحمت کنم... خیلی خوشحالم شدم که باهات حرف زدم..از ته قلبم میگم.... خیلی خواستنی هستی... مواظب خودت باش.... سلام برسون..... نامه هم یادت باشه نامرد من مشهد بودم ندادی..... از پیاده رو برو ماشین بهت نزنه.... مواظب موتوری هام باش..... از سایه هم برو دماغت خون...
  6. M

    دانشگاه...؟ خوب اینکه خیلی عالیه.... برو حتما اگه میتونی....خودت که حتما میدونی که ... به خدا با...

    دانشگاه...؟ خوب اینکه خیلی عالیه.... برو حتما اگه میتونی....خودت که حتما میدونی که ... به خدا با دوستا خیلی حال میده.... برو یه دعایی هم برای من بکن خوب...(گریه) شادوماده آره داشت در میرفت اونم چطوری..... داشتیم تعقیبش میکردیم....دزد و پلیس بازی شده بود...(خنده)
  7. M

    eeeeeee.......خوب برو عزیز من...... برو داداشت را ببین....با دوستاتیتی.... تنهایی...2 تا...

    eeeeeee.......خوب برو عزیز من...... برو داداشت را ببین....با دوستاتیتی.... تنهایی...2 تا دخترین فقط..؟؟ یه ذره سخته خوب... با خونوادتون برو اصلا.... برین اونجا همتون خونه دوست داداشت..(بیچاره)
  8. M

    خوب تو تعریف کن... ببین من چقدر حرف زدم.....خسته شدم دیگه... (هه هه هه ..نفس نفس)

    خوب تو تعریف کن... ببین من چقدر حرف زدم.....خسته شدم دیگه... (هه هه هه ..نفس نفس)
  9. M

    بله...20 تا 25 مرداد.... بعد که دیگه میره تو شهریور و ماه رمضون...

    بله...20 تا 25 مرداد.... بعد که دیگه میره تو شهریور و ماه رمضون...
  10. M

    آره....همه هم سنیم... حداکثر میشه گفت 5-6 ماه با هم فرق داشته باشیم.... تو اوتوبان شهید...

    آره....همه هم سنیم... حداکثر میشه گفت 5-6 ماه با هم فرق داشته باشیم.... تو اوتوبان شهید کشوری...این اوتوبان 4 بانده ست.....صافه صاف.... جون میده برا کورس گذاشتن.... فکر کن تو ظهر...با 180 تا داشت فرار میکرد (شادوماد)...گرفتیمش.... شهاب خیلی خله پیچید جلوش.... فکر کن... تمام این اتفاقا ظهر...
  11. M

    هان.....آره راست میگی.... خنگ شدم تازگی ها.... برنامه اش را ریختیم.....نمیشه دیگه دستش زد...

    هان.....آره راست میگی.... خنگ شدم تازگی ها.... برنامه اش را ریختیم.....نمیشه دیگه دستش زد... نمیرم احتمالا خودم....میمنونم پیش تو..... بسمه دیگه...مشهد خونم دیگه زیادی میشه....
  12. M

    خوشحالش می کردیم.....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! من خیلی حرفا را نمیتونم بزنم.... حالا یکیش که میشه...

    خوشحالش می کردیم.....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! من خیلی حرفا را نمیتونم بزنم.... حالا یکیش که میشه گفت اینه که انداختیمش تو پتو یه ذره اول زدیمش...آروم...الکی...به یاد جشن پتوهای دبیرستان.....همینجوری خاطره ها را زنده کردیم... بعد انداختیمش تو پتو دورش را گرفتیم پرتش میکردیم تو هوا و میگرفتیمش...
  13. M

    همین را میخواستم بگم.....نمیدونم برم یا نه...ولی احتمالا مجبورم برم... خوب مسئولیت شورا بیشتره...

    همین را میخواستم بگم.....نمیدونم برم یا نه...ولی احتمالا مجبورم برم... خوب مسئولیت شورا بیشتره خوب... نمیدونم شاید هم اگه شد از زیرش در میرم....(خنده شیطانی) آره راست میگی ...یه مهدی بیشتر تو گروه نیست خوب...(خنده)
  14. M

    ببین یه رسم و قاعده ای داره... یه ذره از وقت به صحبت های 2 دقیقه ای میگذره... (اصطلاحه....هر چه...

    ببین یه رسم و قاعده ای داره... یه ذره از وقت به صحبت های 2 دقیقه ای میگذره... (اصطلاحه....هر چه میخواهد دل تنگت بگو...) معمولا یه موضوع اجتماعی...حدیثی...چیزی مطرحه.... بعدش دیگه یه ذره در مورد کارامونه....بحث صندوقه...و شراکتامون... برنامه کارا ...تقسیم وظایف.... گزارش کارای که انجام شده توی...
  15. M

    محمد سامونی ازدواج کرده....ینی عقد کرده بود.... من شنیده بودم حالا رفته خواستگاری.... ولی حالا...

    محمد سامونی ازدواج کرده....ینی عقد کرده بود.... من شنیده بودم حالا رفته خواستگاری.... ولی حالا اینکه به این زودی عقد کرده باشه دیگه خیلی سورپرایز بود.... این دوستم فرزند شهیده....سال اول دبیرستان که بودیم پدرش شیمیایی بودند...بعد دیگه به خاطر عوارضش شهید شدند... امروز بعد از تقریبا 7 سال یه ذره...
  16. M

    تدارکات هم هست.....برنامه ریزی اردوها....مثلا مشهد که داریم میریم فکر کنم 20 تا 25 هست... خوب...

    تدارکات هم هست.....برنامه ریزی اردوها....مثلا مشهد که داریم میریم فکر کنم 20 تا 25 هست... خوب تمام کارای بلیط و اسکان اونجا و خورد و خوراک...باید برنامه ریخته بشه از قبل... برنامه شو ریختیم....فردا برات میزنم تا ببینی.. من مهدی ام....مهدی شهپری فرد.... خونه ما فکر کنم آخرای مرداد بود که...
  17. M

    نه... آقای دوستانی....یه آدم کار درست ...از این آدم های بانفوذ و اجتماعی هاست... اون توی 2 تا...

    نه... آقای دوستانی....یه آدم کار درست ...از این آدم های بانفوذ و اجتماعی هاست... اون توی 2 تا مدرسه سادات و تیزهوشان ...یه همچین برنامه ای درست کرده.. ما که حالا کوچولو های این گروه هاییم... خودشون که مسئول گروهای دیگه اند ...با خانونم هاشون افراد میان تو جلسه... جلسه خانوم ها اون ور تشکیل...
  18. M

    راستی گفتم گروهمون...واااااااااااااای گروه......وااااااااای من و شهاب سعید مهر و این حمید سلطانی...

    راستی گفتم گروهمون...واااااااااااااای گروه......وااااااااای من و شهاب سعید مهر و این حمید سلطانی عضو این شورائیم الان.... واقعا برنامه ریزی کارا زمان بره.... خیلی..... یادم نیست قبلا گفتم بهت که تابستون هر هفته صبح های جمعه به صرف صبحونه خونه همدیگه ایم.صبح تا ساعت 11 امروز خونه صابرعلی...
  19. M

    پیچوند دیگه...نمیخواست ردش را بگیرم راپرتش را بهتون بدم... خیلی زرنگه.... آره بابا...شما ها را...

    پیچوند دیگه...نمیخواست ردش را بگیرم راپرتش را بهتون بدم... خیلی زرنگه.... آره بابا...شما ها را قال گذاشته ...رفته اونجا حالشو میبره... حتی بیشتر از من....داره عشق دنیا را میکنه... (شیدا شوخی میکنم یه وقت خدای نکرده ناراحت نشی ها..)
  20. M

    همون روزی که اومدم از مشهد...داداشه را ساعت 2:30 گذاشتمش لب گلستان شهدا که دیگه از اونجا برن...

    همون روزی که اومدم از مشهد...داداشه را ساعت 2:30 گذاشتمش لب گلستان شهدا که دیگه از اونجا برن برای قطار... رفت مشهد...به فاصله 2 ساعت...من اومدم تو خونه...اون از خونه رفت بیرون...الان اون مشهده.. اونا هم یه گروه دارن که اسمش مجمع هست... با گروه خودشون رفتن... یه ذره پر جمعیت تر از ماست... کل کلاس...
بالا