وقتی دلتنگ باشی
تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند
باز هم
دل تو بارانیست
خیس تر از دریا
خراب تر از امواج...
آدم چقدر زود پیر می شود ؛
وقتی احساسش ،
اضافه تر از درک آدم هاست..!
امروز
از همان روزهای دلگیرِ پراز آرزوس
از همان روزهایی که حتی در میان جمع
احساس غربت و تنهایی میکنی
و دلت تنها حضور یک نفر را میخواهد
کسی که رویاهایت را با او میبافی
کسی که با نگاهت تو را بفهمد ، کنارت بنشیند و عطر وجودش
آرامش را در رگهایت جاری کند و بگوید :
نترس تا ته خط کنارتم...
گاهی نه آشنا درد را می فهمد .!!!
نه حتی صمیمی ترین دوست .!!!
گاهی باید تنهایی ، درد را فهمید .!!!
تنهایی ، خلوت کرد .!!!
تنهایی ، آرام شد .!!!
وتنها خدا می داند .!!!
چه می گذرد در دلت ...:(
من ...
هم دوست داشتنها را درک میکنم ...
هم دلتنگیها را ...
هم فاصله ها را ...
اما ...
گاهی ...
نمیشود ...
که نمیشود ...
که نمیشود ...
باید تمام کرد وگرنه تمام میشویم ...
این فاصله ها را هیچ دلتنگی پر نمیکند ...
طوری بخند که حتی تقدیر شکستش را بپذیرد،
چنان عشق بورز ...
که حتی تنفر راهش را بگیرد و برود ...
و طوری خوب زندگی کن ...
که حتی مرگ از تماشای زندگیت سیر نشود ...!
این زندگی نیست که می گذرد ما هستیم که رهگذریم ...
پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن مهربان باش و محبت کن ...
می دانی ..!!
روزها...
خدایا بیاموز به من ...
که لحظه ها در گذرند ...
بیاموز به من که هیچ حالتی پایدار نیست ...
که میگذرد ... اگر در سختی ام ...
اگر دلتنگم ...
و در تمام این لحظه ها تو در کنار منی ...
و نشانم بده راه را ...
تا سهم خود را به انجام برسانم ...
از نیروی بی پایانت بی نصیبم مگذار ...
تا بپیمایم...