نتایح جستجو

  1. جاده

    ۩۞۩ٌ و بلخره یاسین هم فارق تحصیل گشت ۩۞۩ٌ

    تبریک :)واقعا راست میگی عججججججججججججب دست خطی
  2. جاده

    رد پای احساس ...

    دلم کسی را می خواهد که به چشم هایم گوش کند کسی که نگاهم را در باغچه ی خانه اش بکارد و هرروز به بوته های تشنه ی احساسم آب دهد کسی که از نگاهم بخواند که امروز هوای دلم آفتابی است یا ابری و سرد . . .کسی که دلم هر روز برایش تنگ می شود دلم کسی را می خواهد که شبیه هیچ کس نباشد!
  3. جاده

    رد پای احساس ...

    می دونی دلتنگی یعنی چی؟ دلتنگی یعنی اینکه: بشینی به خاطراتت باهاش فکر کنی ... اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ولی چند لحظه بعد شوری اشکهای لعنتی ، شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند.....
  4. جاده

    رد پای احساس ...

    بعضی وقتا حسش نیست غصه بخوری رسما غصه تورومیخوره......
  5. جاده

    رد پای احساس ...

    چه قدر دوست داشتم تمام دلتنگي هاي اين روز ها را با كسي تقسيم مي كردم ، و يا كسي بود براي گوش دادن و درد دل كردن ، بماند كه آنقدر فاصله زياد شده كه هرچه فرياد مي زنم گويا صدايم را نه تو مي شنوي و نه هيچ كس ديگر...
  6. جاده

    رد پای احساس ...

    هر که مـــــرا دید… تو رانفــــــــــــرین کرد! ...
  7. جاده

    رد پای احساس ...

    هنوز هم يادت ويرانم مي كند مي شود بر لحظه هايم و هيچ دستي ياور آبادانيم نيست هيچگاه نبوده ! خويشتن را از ياد برده ام ودر اين غروب غريب ، گريه امانم را بريده لعنت بر من كه دوستت دارم هنوز لعنت بر تو كه دوستم نداشتي هرگز! و امشب باز بي تواشکهای این آواره ی همیشه تنها در...
  8. جاده

    رد پای احساس ...

    امشب تنهايم و اندوه شب ، آزرده ام مي كند ... ديگر از خيالت خسته ام ! و سهم من از تمام تو واژه اي جوهري است از نامت كه ذهن سپيد كاغذ را لك مي كند سياه ! و حسرتي مي نهد بر دلم سخت سنگين ! و فقط خدا می داند که جاي خاليت را هیچ ستاره ای پر نمی کند... بیا و ببین که چقدر بي...
  9. جاده

    رد پای احساس ...

    هنوز كابوس رفتنت را بيدار نشده ام با وجود اين همه زمان ! صداي سكوتت مي آيد از لاي نسيم كه بي خيال ، چشمهايم را مي بَرد مي بَرد تا ناكجاي هزار كجاي نامعلوم ! و آنجا رهايم مي كُند بي نشان ...
  10. جاده

    رد پای احساس ...

    کاش یک لحظه به جایم بودی تا بدانی که چه دردی دارد: وقتی اندازه سنگینی یک کوه، دلت غمگین است و به اندازه تنهایی یک چاه، تو هم تنهائی و به اندازه آوارگی باد، تو هم آواره کاش یک لحظه به جایم بودی تا بفهمی که چه دردی دارد: باغبانی که تبر می سازد و درختی که به اندیشه هیزم شدن از...
  11. جاده

    رد پای احساس ...

    دفتری بود که گاهی من و تو می نوشتیم در آن از غم و شادی و رویاهامان از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم من نوشتم از تو: که اگر با تو قرارم باشد تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد که اگر دل به دلم بسپاری و اگر همسفر من گردی من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و...
  12. جاده

    رد پای احساس ...

    باران که می بارد تو می آیی باران گل، باران نیلوفر باران مهر و ماه و آئینه باران شعر و شبنم و شبدر باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ بیداری از...
  13. جاده

    رد پای احساس ...

    تو میخواستی بشی "سنگ صبورم" تو شدی "سنگ" و من هنوز " صبورم"!
  14. جاده

    رد پای احساس ...

    "زمستان "،زمستان است نگاه سردتو بر من زمستان است صدای سرد تو بر من زمستان است بهار چشم تو بر من زمستان است به گرمی دل نمیبندم دلم لبریز از سردیست در آغوشت پناهم نیست چرا دنیا چرا دنیا دلم از درد میسوزد کسی با من موافق نیست به درد خود گرفتارم لبانم خشک از سردیست صدایم...
  15. جاده

    رد پای احساس ...

    باد به نوازش گیسوان من بیا و فریاد مرا با خود ببر... بی‌ وفایان را به تو سپرده ام آنان که در دل خود سنگ رویانده بودند و تنهایی را به من آموختند و آنان که خود از سنگ بودند...
بالا