نتایح جستجو

گوشهایت را بگیر . می خواهم سکوت کنم . یک سکوت عمیق . چیزی شبیه یک حس بالغ . حرکت بر روی آسمان ، نگاه و سکوت . زیر پایم چیزی نیست . جز هوا . هوای نگاه من . هوای سکوت من . سکوتم را در اوج آسمان به چشمانت می دوزم . سرخ می شوی از درد . فریاد می زنی . فریاد . اما نه به بلندی سکوت من . پوزخند می زنم ...

انسان یه غلطی کرد !!!!!!!!! :w00: شما ببخشیدش !!!! :eek:

کلمات در مغزم می پیچند . با ترتیبی نا معلوم . شبیه یک گیجی ساده . شبیه سرنگ پر از هوا . مویرگ های مغزم پاره می شود . از فشار این کلمات نافهموم . خون گرم ، خون تازه .جریانی در کار نیست . خون راکد . خون راکد ؟ نه ! اینها فقط فکرند که بیرون می ریزند ... فکرهایم را نمی خواهم . همین طور کلماتم را ...

راستش ما که بدمون نمیاد . ولی .... من هنوز اول راهم . هنوز اونقدر تو این مقوله باتجربه نشدم که بتونم فعال باشم . راستش تا من تو یه رشته استخوان خورد کرده نشم ، خیلی جسارت ایراد عقایدم رو نمی کنم !!!! :hypocrite: ولی برای استفاده کردن از تجربیات دوستان و حضور داشتن ( هر چند کمرنگ ) آماده ام ! :lol:

شعر مرغ باغ ملکوت رو شنیدی ؟ من همون مرغه ام !!!!!! :eek:

سپیدار ! به جز یه مورد ، همش درست بود ! اعتماد به نفس من در حد تیم ملیه ! :lol: البته از نوع جانبازان و معلولین !!!!!! :w16:

اووووووووو ! تا دلت بخواد به من بی توجهی کرده . یه مدت خیلی از دستش شاکی میشدم ... :w00: ولی حالا ... خودمو زدم به بی خیالی . اصلا حالا دیگه فقط نیمه پر رو می بینم . چیزایی رو که خواستم و داده . یا اصلا نخواستم و داده و یهو غافلگیرم کرده ... اوهوم .

ما اصولا در زمان مشکلات هیچ راهی به ذهنمان نمی رسد . :whistle:

از کوه بالا میرم و از اون بالا به کسی که دوست دارم زل می زنم و زل می زنم و زل می زنم و .... :w05:

هوووم ! من از بچگی عاشق تاریخ بودم . آرزومم این بود که باستان شناس بشم . ولی ... خوب نشد دیگه ! عوضش علاقه مو به طور موازی با درس و مدیریت دنبال کردم . اینجوری خیلی راضی ترم . :w11:

عشق رو نمی دونم . ولی اگه پای دوست داشتن در میون باشه ، ما حاضریم خودمان را زیر تریلی هم بندازیم !!! :w05:

سیاهی ها روزی سپید بوده اند ... سیاهی ها روزی سپید خواهند شد ... سیاهی ها ....

آخه یه جورایی منو یاد این کتابای فانتزی میندازه . واسه وقت پر کردن خوبه ! :w20: ولی بازم میگم . هرچی باشه ، ارزش خوندن داره !!!! :lol:

هه هه !! پیغام میده که اسم طراوت وجود نداره !! هه هه !! :eek:

من کلی گشتم تا نسخه قدیمیشو گیر آوردم و بدون سانسورشو خوندم . فوق العاده نبود . ولی ملال آور هم نبود . به نظرم کتابی برای مبتدیا و در حد نوجوونا بود !!!! الکی هی میگن سورئال سورئال ! ولی ارزش خوندن داره !

هیچ کتابی برتر از "خشم و هیاهو " ویلیام فاکنر نخوندم ... واقعا رمان نویی ه . اون طوری که زمان رو تو کتابش کشته ، واقعا قابل تحسینه . دومین کتاب " موج ها " اثر ویرجینیا وولفه . از نظر روایتی قابل تحسینه . هوووم ! کتابای عباس معروفی رو هم دوست دارم . دیگه ؟ آها ! یه کتابم تازه خوندم ." بازمانده...

:cool: فقط یکی ؟ اینجوری که بدجور با خدا کلامون تو هم میره ؟ .... اونوقت رو میکنم بهشو میگم : اوس کریم اوس کریم که میگن همینه ؟!

نه بابا ! عیب نداره . دستتم درد نکنه ! کلی شاد شدیم ! آخه همیشه این موقعیت های تبریک بعد 1 ماه پیش نمیاد که !!!! :lol:

واییییییییییییییی ! من عاشق این کارتون کوتلاسم !!!!

ما از زندگی چیزی نمی خوایم ، اگر اونم چیزی نخواد و دست از سرمون برداره ... :w00: