داســــــتان زیبـــــا
داســــــتان زیبـــــا
داســــــتان زیبـــــا
My mom only had one eye. I hated her... she was such an embarrassment.
مادر من فقط یك چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود
She cooked for students & teachers to support the family.
اون برای...