او همــــ آدم استـ
اگـــــــر دوستتــ دارم هـــایتـ را نشنیـــــده گرفتــــــ
غصه نخــــور
اگــــر رفتـ گریـــــــه نکن
یکــــ روز چشمــــهای یکــــ نفر عــــاشقش میکند
یکـــــ روز معنی کمـــ محلی را می فهمد
یکــــــ روز شکستـن را درک میکند
آن روز می فــــــهمد آه هـایی که کشیدی
از...
گاه با عطر شقایق ...
گاه با رقص کبوتر ...
گاه با چهچهه ی بلبل عاشق ،
می توان یاد تو کرد ...
شعرکی گفت ...
و در آن شعر ، دگر بار ، تو را خواند ..
صدا زد نامت ...
و به ناگه ، همان عطر دل انگیز بهاری
از پی نام تو بر می خیزد ...
قلمم می رقصد ...
می نگارد ، حس سبز بودنت را
تا سراسر پُر شوم از شادی...