من مستم
من مستم و ميخانه پرستم
راهم منماييد
پايم بگشاييد
وين جام جگرسوز مگيريد ز دستم
مي لاله و باغم
می شمع و چراغم
مي همدم من همنفسم عطر دماغم
خوش رنگ خوش آهنگ
لغزيده بهه جامم
از تلخي طعم وي انديشه مداريد
گواراست به کامم
در ساحل اين آتش
من غرق گناهم
همراه شما نيستم اي مردم بنگر
من نامه سياهم...