گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم
حتی اگر به دیده رویا ببینیم
من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینم
شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل ِ توست
آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم ؟
این واژه ها صراحت ِ تنهایی من اند
با این همه مخواه که تنها ببینیم
مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی
بی...
گذشته در چشمانم مانده است
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم
که نفهمی هنوز هم دوستت دارم
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بدانی چقدر جایت خالیست .
تا بدانی که نبودنت آزارم می دهد .
لمس کن حروفی را که از قلبم و قلمم به روی کاغذ می چکد .
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است .
لمس کن لحظه هایم را . :cry:
دلم از تمام لحظه های بی تو بودن و تنها با خیالت سر کردن گرفته است .
دلم مدام بهانه تو و چشمهایت را می گیرد .
نمی دانم چگونه جستجویت کنم و کجا به دنبال تو بگردم ؟
تنها نبودنت دلیل دلتنگی ام نیست .
حس نداشتنت دلتنگ ترم می کند .