نتایح جستجو

  1. omran1858

    خواهش میکنم استاد گرامی

    خواهش میکنم استاد گرامی
  2. omran1858

    مرغ‌های هورمونی، توهم یا واقعیت؟

    اطلاعات بیشتر اطلاعات بیشتر سلام آقا حمید میشه در مورد فرق مرغایی که هورمون میزدین ونمیزدین توضیح بدین یه کم؟ اگه نمیزدین تو اون مدتی که انتظار داشتین مرغ رشد مناسبی نداشت ؟ چند کیلو با هم فرق میکردن؟
  3. omran1858

    خواهش میکنم دوست من:D

    خواهش میکنم دوست من:D
  4. omran1858

    خواهش میکنم دوست عزیز

    خواهش میکنم دوست عزیز
  5. omran1858

    مرغ‌های هورمونی، توهم یا واقعیت؟

    خیلی متشکرم از اطلاعات مفید وجامتون;) پس دیگه خیالمون راحته داریم زرشک پلو میخوریم:D
  6. omran1858

    خیلی ممنون;)

    خیلی ممنون;)
  7. omran1858

    خانم مهندس یه سوالی؟ مرغای 45 روزه رو هورمون میزنن؟

    خانم مهندس یه سوالی؟ مرغای 45 روزه رو هورمون میزنن؟
  8. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  9. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  10. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  11. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  12. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  13. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  14. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  15. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  16. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  17. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  18. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  19. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
  20. omran1858

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند...

    روزی مرد ثروتمندی ، پسر کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند. در راه بازگشت ، مرد از پسرش پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در...
بالا