تـمام دیـروز
همـین است؛ امــروز!
آنــکه را مـی خـواهی
...
تــورا ،آنـچه هستی را نـمی خواهـد
مـن خـواهـان و او تــرسان
تــرسان از مـن
تـرسان از تـکــرار یــک غـم
کـاش لــحظـه ای می نــشستی بــه جـایـم
ای تمام قـلبم جـای ِ پـایـت
کـفـشهایـم را کـاش امـتحان مـی کردی...