نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
بوسه ام را میگذارم پشت در/ قهر کردی، قهر کردم، سر به سر / تو بیا در را تماما باز کن / هر چه میخواهی برایم ناز کن / من غرورم را شکستم، داشتی؟ / آمدم، حالا تو با من آشتی؟