شیــر و رفقـاش نشسته بودن و مشروب میخوردن و خــوش میگذروندن !
در بـین صـحبتهاشـون آقا شــیره نگاهـی بـه ساعـــتش مـیندازه و مـیگه:
"آُه ! اُه ! اُه ! ساعـت 11 شـده ! من باید برم ! خانم خونه منتظره !"
گاوِ پوزخندی میزنه و میگه: زن ذلیلو نیگ...ا ، ادعاتم میشه سلطان جنگلی؟...
باید بدجنس باشی تا عاشقت بشن
باید خیانت کنی تا دیوونت باشن
باید دروغ بگی تاهمیشه تو فکرت باشن
باید هی رنگ عوض کنی تا دوست داشته باشن
اگه ساده ای اگه باوفایی اگه یه رنگی همیشه تنهایی
من غــــــرورم را به راحتــــــی به دست نیــــــاوردم
کــــــه هر وقت دلـــت خواست خـــــردش کنی ... !
... غـــــــرور من اگر بشکـنـــــــد
اگر بشکـنـــــــد
با تـــکـــــه هـــایـــــش
شاهـــــــرگ زنــــدگـــــی تـــــو را نیز خواهـــــد زد ... !
گفتند : پاییز چیست؟؟؟
گفتم: زرد است كه لبريز حقايق شده است
تلخ است كه با درد موافق شده است
... عاشق نشدي وگرنه مي فهميدي
پاييز همان بهار است كه عاشق شده است
یک فنجان چای تازه دم ... درد دارد ..!!
یک غزل آواز ... درد دارد ..!!
همه کارهای قشنگ دنیا ...
وقتی برای فراموشی نبودنهایت سراغشان میروم ..!!
درد دارد ..!!