هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستاناش از ابتذال شکنندهتر بود.
هراس ِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینیست
که مزد ِ گورکن
از بهای ِ آزادیی ِ آدمی
افزون باشد!
جُستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتن ِ خویش
باروئی پیافکندن ــ
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که...