مرد میلیاردری بود که توی خونش تمساح نگه میداشت و اونارو گذاشته بود توی استخر پشت خونش...اون یه دختر زیبا هم داشت...یه روز یه مهمونی خیلی مجلل میگیره و خونش پراز ادم میشه وسطای مجلس پسرای مهمونی روجمع میکنه میگه میخوام یه مسابقه بذارم واستون.هرکدوم از شمابتونه این استخرپراز تمساح روتاته شنا کنه...