هر لحظه حرفي در ما زاده ميشود هر لحظه دردي سر بر ميدارد و هر لحظه نيازي از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش ميکند اين ها بر سينه ميريزند و راه فراري نمييابند مگر اين قفس کوچک استخواني گنجايشاش چه اندازه است؟
کم پیدا بودم و بعدش یه مدت باروبندیلمو جمع کردم و رفتم و الان تازه کوله بارمو گذاشتم پایین ....
اومدم اینجا دلم باز شه بیشتر دلم گرفت آخه همه رفتن . . .
نیازی به سنگر منگر ندارم رفیق . . .
چرا سر من داد میکشی ؟ مگه نگفتم اینجا کسی حق نداره سر من داد بکشه ؟ یعنی چی ؟
شناختم .... آره یه بار قبلا گفته بودی در موردش