چترها را بگشاییم
که امشب همه جا باران است
باید آرام قدم برداریم
قاب شب چند ترک داشت به خود
نکند باز ترک بردارد
نکند دست در گریبان سکوت اندازیم
یا نهیم پای به مرز مهتاب
یاد دارم روزی شاعری جان می داد
و در آن لحظه مرگ شبحی نی می زد
کودکی با تپش...
چه جمعه ها كه یك به یك غروب شد نیامدی
چه بغضها كه در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن , تبر به دوش بت شكن
خدای ما, دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما كه خسته ایم و دل شكسته ایم ,نه
ولی برای عده ای , چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خدایا به عددبرگ برگ درختان و به اندازه دانه دانه ریگهای بیابان بر محمد (ص) و آلش درود فرست.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لویک الفرج
کوچه به کوچه بنازم به عابری که نیامد
شریک غربت ما کیست ؟مهاجری که نیامد!!
به پلک پلک نگاهت دخیل خاطره بستم
دعا کنید بیاید مسافری که نیامد...
عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم همان یک لحظه ی اول که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یکدگر ویرانه می کردم . عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم که در همسایه ی صدها گرسنه , چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم نخستین نعره ی مستانه...
خدایا
آن قدر برپای طلب،تاول نامرادی نشسته است
که جز تو محبوبی را سراغ نگیریم
و آن قدر بر قلب عاطفه ، خنجر جفا خورده است
که سر به دامان دیگری نسپاریم . . .