نتایح جستجو

  1. neda_eng

    بیاین به هم شعر هدیه بدیم

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود انچه میپنداشتیم
  2. neda_eng

    کمک به یک نفر که محتاج کمک است

    اگه با تمام وجود یه بغض تو گلوت باشه نه بتونی گریه کنی نه بتونی حرف بزنی ونه فریاد بزنی چی کار میکنی من دقیقا همین حالت را دارم هر چند که خود کرده را تدبیر نیست کمکم کنید نه میتونم به کسی بگم نه به خودم واسم دعا کنید واگه میتونید کمکم کنید
  3. neda_eng

    بیاین به هم شعر هدیه بدیم

    چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر امدن نیست
  4. neda_eng

    چرا انسان عشق را قبول کرد

    ببخشید اقا کیوان میشه بپرسم واسه چی به این نتیجه رسیدید اگه میشه بیشتر توضیح بدید ممنون میشم
  5. neda_eng

    به این معتقدید که عاشق شدن یعنی جدایی

    من هم بانظر تنهایی موافقم هم مخالف موافقم چون افسانه شدنشون برای نرسیدشونه اگر میداد لیلی کام مجنون کجا افسانه میشد نام مجنون از یه طرفم مخالفم لیلی و مجنون مال قرن 5 هجری بودن اونموقع هواپیما نبود کامپیوتر نبود و....... هزار تا چیز دیگه اونموقع اگه دو نفر همدیگه را می خواستن باید یا مرگ یا...
  6. neda_eng

    بابا تو دهنت بو شیر میده ادعای عاشقی میکنی

    من خودم به این اعتقاد دارم ادم باید با دید باز و شناخت کامل انتخاب کنه شاید کسی زودتر از بقیه به این شناخت برسه و کسی دیر تر مهم اینه که هیچ وقت از راهی که انتخاب کرده پشیمون نشه
  7. neda_eng

    شرایط عاشق شدن چیه

    وقتی عاشق میشی خصوصیاتی پیدا میکنی که خاصن وقابل توصیف نیست باید ادم عاشق بشه تا درک کنه وگرنه هر چی هم وصف کنی فایده ای نداره
  8. neda_eng

    حمید مصدق

    با من اکنون چه نشستنها خامشیها با تو اکنون چه فراموشیها چه کسی می خواهد من وتو ما نشویم خانه اش ویران باد من اگر ما نشوم تنهایم تو اگر ما نشوی خویشتنی
  9. neda_eng

    حمید مصدق

    وابی باران باران شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ اسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ میپرد مرغ نگاهم تا دور وای باران باران پر مر غان نگاهم راشست خواب رویای فراموشی هاست خواب را دریابیم که در ان دولت خاموشی هاست من شکوفایی گلهای امید را در رویا میبینم...
  10. neda_eng

    حمید مصدق

    در شبان غم تنهایی خویش عابد چشم سخن گوی توام من در این تاریکی من در این تیره شب جان فرسا زائر ظلمت گیسوی توام .... شکن گیسوی تو موج دریای خیال کاش با زورق اندیشه شبی بوسه زن بر سر هر موج گذر میکردم کاش بر این شط مواج سیاه همه ی عمر سفر میکردم
  11. neda_eng

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من ندانم که کیم من فقط میدانم که تویی شاه بیت غزل زندگیم
  12. neda_eng

    حمید مصدق

    من وتو از ان روزنه ی سرد عبوس سیب را دیدیم و از ان شاخه ی بادگیر دور از دست سیب را چیدیم تو به من خندیدی وندانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیم باغبان در پی من تند دوید سیب را دست تو دید سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک وتو رفتی وهنوز خش خش گتم تو تکرار کنان میدهد ازارم ومن...
  13. neda_eng

    حمید مصدق

    من ندان که کیم من فقط میدانم که تویی شاه بیت غزل زندگیم
  14. neda_eng

    مشاعرۀ سنّتی

    وداع سخت ودردناک است اما تلخ تر از جدایی نیست مراببین تا هنگام وداع به دور از جدایی بپرستمت
  15. neda_eng

    جدایی تقصیر کیه؟...

    تقصیر عاشقی که دیوانه ی معشوقشه یا معشوقی که اگه نه کمتر بیشتر از عاشق اونا دوست داره یا مقصر کسایی هستن که اصلا نه میدونن عشق چیه نه بهش اعتقاد دارن؟
  16. neda_eng

    تو کدوم از اینایی آدم ، روح ، خدا یا که شیطان

    منم هیچ کدوم نیستم یعنی حتی لیاقت ندارم شیطان باشم چه برسه به ادم
  17. neda_eng

    زنده بودن را به چه میگذرانی

    زنده بودن را به انتظار می گذارانم زندگی سخت به اجبار اما ... تلختر از عشق
  18. neda_eng

    به این معتقدید که عاشق شدن یعنی جدایی

    من یکی به این معتقدم که عاشقای واقعی از هم جدا نمی شن تا ابد با هم میمونن چون خدا میبینه دلشون باهمه خودشونم به هم میرسونه اما تو راهشون سختی هایی هست که تحملش سخت تر از سختییه
  19. neda_eng

    چرا انسان عشق را قبول کرد

    من یکی که یه راست میرم جهنم عشقم به وجود اومد تا ادهایی مثل من عذاب بیشتری تو دنیا بکشن عذاب دوست داشتن ونرسیدن
  20. neda_eng

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چو بشد دلبر وبا یار وفا دار چه کرد
بالا