نتایح جستجو

  1. shabnam111

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تا کی جفا کشم ز تو ای بی وفا برو بگذاشتم به مدعیان مدعا برو دشمن نکرد آنچه تو کردی به دوستی بیگانه هم نکرد برو ای آشنا برو
  2. shabnam111

    کوچه های تنهایی

    ای پرنده مهاجر ، ای پر از شهوت رفتن فاصله قد یه دنیاست ، بین دنیای تو با من تو رفیق شاپرکها ، من تو فکر گلمون تو پی عطر گل سرخ ، من حریص بوی نونم دنیای تو بینهایت همه جاش مهمونی نور دنیای من یه کف دست روی سقف سرد یک گور من دارم تو آدمکها میمیرم ، تو برام از پریها قصه میگی من توی...
  3. shabnam111

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    رفتی از چشمم و دل محو تماشاست هنوز عکس روی تو در این آینه پیداست هنوز هرکه در سینه دلی داشت به دلداری داد دل نفرین شده ماست که تنهاست هنوز در دلم عشق تو چون شمع به خلوتگه راز در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز گر چه امروز من آئینه فردای منست دل دیوانه در اندیشه فرداست هنوز عشق آمد به...
  4. shabnam111

    کوچه های تنهایی

    سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست تو یک رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی شدم خواب عشقت چون مرا اینگونه می خواهی من آن خاموش خاموشم که با شادی نمیجوشم ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمیپوشم تو غم در شکل اوازی شکوه اوج پروازی نداری هیچ گناهی جز که...
  5. shabnam111

    فراق یار

    پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست شعر زلال جوشش احساس های من از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست من در فضای خلوت تو خيمه می زنم طعم صدای...
  6. shabnam111

    معماری با مصالحی از جنس دل

    بازیچه هر ایل و تباری شد عشق انگیزه هر خلافکاری شد عشق حافظ! تو عروج عشق را دیدی و من دیدم چه دروغ شاخداری شد عشق خون شد دلم از سماجت عقربه ها بیچاره نداشت طاقت عقربه ها پس کی تو می آیی به دلم شور افتاد لعنت به خیال راحت عقربه ها از ظلمت شب عبور یادم بدهید یا پنجره ای به نور یادم بدهید...
  7. shabnam111

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    صبح است گنجشك محض مي خواند پاييز، روي وحدت ديوار اوراق مي شود رفتار آفتاب مفرح حجم فساد را از خواب مي پراند يك سيب در فرصت مشبك زنبيل مي پوسد حسي شبيه غربت اشيا از روي پلك مي گذرد بين درخت و ثانيه سبز تكرار لاجورد با حسرت كلام مي آميزد اما اي حرمت سپيدي كاغذ! نبض حروف ما در غيبت مركب مشاق مي...
  8. shabnam111

    کوچه های تنهایی

    دردمندان را دوايي نيست در ميخانه ها ساده دل آنكس كه پيمان بست با پيمانه ها مست توحيدم نه مست باده انديشه سوز سر خوشي ها را نجويم از در ميخانه ها عكس روي باغبان پيداست در هر برگ گل سير كن نقش خدا را در پروانه ها داستان اهل دنيا را به دنيا دار گوي گوش من آزرده شد از جور اين افسانه ها گر كه...
  9. shabnam111

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پر زلیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می...
  10. shabnam111

    معماری با مصالحی از جنس دل

    از سخاوت اسمان تا تمنای دستان درخت باران کمترین بهانه است اینک از پشت کدامین ابر برای بوته ی دل شکسته ای در زمین مهربانی را مرور می کنیم
  11. shabnam111

    کوچه های تنهایی

    ضیافتهای عاشق را، خوشا بخشش ، خوشا ایثار خوشا پیدا شدن در عشق ، برای گم شدن در یار چه دریایی میان ماست، خوشا دیدار ما در خواب چه امیدی به این ساحل ، خوشا فریاد زیر آب خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن خوشا مردن ، خوشا از عاشقی مردن اگر خوابم اگر بیدار ، اگر مستم اگر هوشیار مرا یارای بودن نیست ، تو...
  12. shabnam111

    فراق یار

    براي درك فاصله ي من تا غرور اين حروف اتنظار زيادي از تو دارم! امان از دزدان واژه تقصير من نيست باور كن قحطي واژه شده است مطمئنم اگر سهراب هم حالا اينجا بود مرا چون علامت سوالي واژگون كنار شعرش مي گذاشت حق با تو بود جدار آرزوهايم را مي شکنم همه را روانه مي کنم به سوي قلم و كاغذي كه روزي باد...
  13. shabnam111

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دوستم بدار به همان اندازه که بار اول گفتی دوستت دارم نه به اندازه زمانی که سال ها از مرگ دوست داشتنت گذشته است
  14. shabnam111

    خلوتی با خدا

    خدایا رب قنوتم به عرش نمی رسد . روحم لبریز ضلالت گشته . تو راه را نشانم بده یا الله ... اهدنا الصراط المستقیم
  15. shabnam111

    کوچه های تنهایی

    این بار تیر مرگ به افسونت ایستاد وقتی که چشم های تو ،‌فرمان ایست داد بوی کدام برگ غنیمت شنیده بود این باد فتنه دست به غارت که می گشاد شیرازه ی امید ،‌که از هم گسسته شد یک برگ نیمسوز به دست من اوفتاد نامت سیاه مشق ورقپاره ی من است هم رو سفید دفتر سودا از این سواد تا کی هوای من به...
بالا