نتایح جستجو

  1. ilia.azimi

    ایستگاه آخر عشق کور است و حقیقت تلخ***خیانت حقیقت است و حقیقتی جز دروغ نیست ***دروغی جز عشق و...

    ایستگاه آخر عشق کور است و حقیقت تلخ***خیانت حقیقت است و حقیقتی جز دروغ نیست ***دروغی جز عشق و رفاقت نیست ***رفاقت سراب است و سرابی جز وفا نیست***تلخ شیرین است ولی شیرین نیست***سیالی جز آبرو نیست و آبرو چیزی جز زردآب نیست***زیر زرد آب گذر گاهی است***نام گذرگاه زیر آبی است و ایستگاه اخر زیر...
  2. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  3. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  4. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  5. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  6. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  7. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  8. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  9. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  10. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  11. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  12. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  13. ilia.azimi

    واقعا ممنون بابت عکس زیبایی که گذاشتین سپاسگزارم

    واقعا ممنون بابت عکس زیبایی که گذاشتین سپاسگزارم
  14. ilia.azimi

    خیالت پهن است دو رو برم خیالت جمع... [IMG]

    خیالت پهن است دو رو برم خیالت جمع... [IMG]
  15. ilia.azimi

    [IMG]

    [IMG]
  16. ilia.azimi

    [IMG][IMG]

    [IMG][IMG]
  17. ilia.azimi

    چرچیل و راننده تاکسی چرچیل(نخست وزیر اسبق بریتانیا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC برای...

    چرچیل و راننده تاکسی چرچیل(نخست وزیر اسبق بریتانیا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC برای مصاحبه می‌رفت. هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم. راننده گفت: “نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را از رادیو گوش دهم” . چرچیل از...
  18. ilia.azimi

    روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟ ملا در جوابش گفت ...

    روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟ ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟ ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون...
  19. ilia.azimi

    خواستگار کوهی دختر تنها ! از تنهایی خسته شده بود از طرفی دوست داشت هر چه زودتر ازدوج کنه برای...

    خواستگار کوهی دختر تنها ! از تنهایی خسته شده بود از طرفی دوست داشت هر چه زودتر ازدوج کنه برای همین از دوستش خواست راهنمایی اش کنه دوستش میگه : من هم تنهام ، بیا با هم بریم کوه ، چون شنیدم خیلی از مردهای آماده ازدواج و تنها برای پیدا کردن زن میرن کوه ... اون دو تا میرن کوه در بالای یه صخره کوه...
  20. ilia.azimi

    دست و پنجه نرم میکنم با شیطان سرِ طنابِ بندگی هی من میکشم.. هی او می کشد... تا سرانجام؛ در...

    دست و پنجه نرم میکنم با شیطان سرِ طنابِ بندگی هی من میکشم.. هی او می کشد... تا سرانجام؛ در زمینِ که نشیند؛گِرهِ پیروزی چه جدالِ نابرابریست من ، خدا را دارم بیچاره شیطان ، تنهاستـ.
بالا